جدول جو
جدول جو

معنی شستگانی - جستجوی لغت در جدول جو

شستگانی
اساس، بنیان، برای مثال ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی - ۲۵)، بنیاد و پی عمارت
تصویری از شستگانی
تصویر شستگانی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استکانی
تصویر استکانی
پنگانی منسوب به استکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیستگانی
تصویر بیستگانی
پول و مواجبی بوده که بسپاهیان میداده اند عشرینیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرگانی
تصویر شهرگانی
تمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوستگانی
تصویر دوستگانی
پیاله پر شراب که کسی در نوبت خود از روی محبت و صفا بدیگری دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
خلاص، نجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوستگانی
تصویر دوستگانی
باده گساری با دوستان یا به یاد دوستان، باده ای که با دوست یا به یاد دوست بنوشند، پیالۀ شراب که کسی از روی محبت و صفا به دست دیگری بدهد، برای مثال کسی را چو من «دوستگانی» چه باید / که دلشاد باشد به هر دوستگانی (فرخی - ۳۸۳)، دوستی، عشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستگانی
تصویر بیستگانی
جیره و مواجب، جیره و پولی که در قدیم به سپاهیان می داده اند، برای مثال یکی را ز بن بیستگانی نبخشی / یکی را دوباره دهی بیستگانی (منوچهری - ۱۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستگانی
تصویر بیستگانی
حقوق و مقرری به سپاهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
رهایی، نجات، یافتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
آزادی، رهایی
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته بوستانی کاشته منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شستگاه
تصویر شستگاه
آبزن و ظرفی که در آن غسل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستانی
تصویر بستانی
باغبان، مربوط به بستان مثلاً گیاهان بستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستانی
تصویر ستانی
افقی
فرهنگ واژه فارسی سره