جدول جو
جدول جو

معنی بیستگانی

بیستگانی
منسوب به بیستگان، ماهیانه که بنوکر دهند، (رشیدی)، مواجب لشکریان و جیره و ماهیانۀ نوکران و هرچیزی که بجهت ایشان مقرر کرده باشند، (برهان)، ماهیانه و مواجب که به لشکریان و چاکران مقرر کرده باشند، (از انجمن آرا)، مواجبی بوده است که سالیانه چهار بار به لشکر می داده اند و این رسم دیوان خراسان بوده است، (مفاتیح العلوم ص 42)، این کلمه را بعربی ’العشرینیه’ میگفته اند و شاید پولی بوده است به وزن بیست مثقال چنانکه هزارگانی بمعنی هزار مثقال میگفته اند، (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 59) : رزق، بیستگانی لشکر، عشرینیه، (مهذب الاسماء) :
به بخشش و گر بیستگانی بود
همه بهر او زرّ کانی بود،
فردوسی،
ز بهر تقرب قوی لشکرت را
سپهر از ستاره دهد بیستگانی،
فرخی،
سپاهی است او را که از دخل گیتی
بسختی توان دادشان بیستگانی،
فرخی،
یکی را ز بن بیستگانی نبخشی
یکی را دوباره دهی بیستگانی،
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 138)،
یکساله بیستگانی کوتوال و پیادگان بدادند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 560)، برات لشکربیستگانی به بوسهل اسماعیل روان شد، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 470)، و بیستگانی نباید داد یک سال تا مال بخزانه بازرسد، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258)، و حاجب را گو که لشکر را بیستگانی تا کدام وقت داده است، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 54)، لشکر او را بیستگانی ترتیب داد که در وجوه مهمات و عوارض حاجات صرف کنند، (ترجمه تاریخ یمینی ص 181)، سپس سیستان بشورید ... و سپاه بیستگانی خواست، (تاریخ سیستان)، لیث علی بیستگانی وعطا همی داد و سپاه بر او جمع شد، (تاریخ سیستان)، و احمد بن اسماعیل چهار بیستگانی سپاه را داد، (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا