جدول جو
جدول جو

معنی شزازت - جستجوی لغت در جدول جو

شزازت
(شَ زَ)
خشکی سخت. (یادداشت مؤلف). رجوع به شزازه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزازت
تصویر مزازت
ترشی، ملسی
فرهنگ فارسی عمید
(بِ زَ)
حرفۀ بزاز. (یادداشت بخط دهخدا). بزازه. شغل و حرفۀ بزاز. جامه و متاع فروشی. (ناظم الاطباء) ، حقه بازی. تقلب. انکار مالی بقرض ستده، یا دفعالوقت کردن در اداء آن. (یادداشت بخط دهخدا).
- بزبازی درآوردن، بز را برقص درآوردن.
- ، تقلب کردن. شعبده بازی کردن
لغت نامه دهخدا
(حَ زَ)
رجوع به حزازه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شزازت. سخت خشک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به شزازت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مزازت
تصویر مزازت
افزون گردیدن، افزونی
فرهنگ لغت هوشیار