- شرفا
- جمع شریف بزرگان نجیبان
معنی شرفا - جستجوی لغت در جدول جو
- شرفا
- شریف ها، صاحبان شرف، شرفدار ها، شرافتمندها، بزرگوارها، بلندقدرها، جمع واژۀ شریف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بانگ پی صدای پا
جمع شرفه، کنگره ها هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات
جمع شریف، بزرگ قدر، نجیبان، گوش دراز، جمع شریف، نژادگان مهان جمع شریف بزرگان نجیبان
هرصدای آهسته، صدای پا
کنگره ها، کنایه از شاخه های بالایی درخت، شرفه
بهنابی، تنها
عمق گودی
جمع حریف همکاران رقیبان
گفتار بیهوده و بیمعنی و باطل
انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
ازخورای از جهت مشرق مقابل غربا: در ایران محدود است شرقا به افغانستان و غربا به ترکیه و عراق
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)
چاپلوسی چرب زبانی
تنها و فقط، به گونه ناب به نابی، تنها (فقط) خالصا: صرفا شیر است، تنها فقط: صرفا با کار درست می شود
گنگرۀ قصر، کنگرۀ دیوار
شرفاک، هر صدای آهسته، صدای پا، شرفانگ، شرفالنگ، برای مثال کاروان شکر از مصر رسید / شرفۀ گام و درا می آید (مولوی۲ - ۳۶۳)
گز، درختی کوتاه و بوته مانند با خوشه های گل سفید یا سرخ رنگ و برگ های ریز که از ساقۀ آن گزانگبین گرفته می شود و چوب آن برای سوختن استفاده می شود، نوعی شیرینی که با شیرۀ گز، شکر و سفیدۀ تخم مرغ درست می کنند و لای آن مغز پسته یا بادام می گذارند، واحد اندازه گیری طول برابر با ۱۶ گره، گس، زمخت، پسوند متصل به واژه به معنای گزنده مثلاً غریب گز
گودی چاه، حوض، دریا یا چیز دیگر، عمق
شریک ها، انبازها، مشارک ها، همبازها، همدست ها، همکن ها، هم بهره ها، جمع واژۀ شریک
عارف ها، شناسنده ها، داناها، در تصوف کسانی که خدا او را به مرتبه های شهود ذات و اسما و صفات خود رسانده باشد، حکمای ربانی، صبورها، شکیباها، جمع واژۀ عارف
زیرک، خوش طبع نکته سنج، بذله گوی، زیبا خوشگل جمع ظرفاء
عمق
ظریف ها، نکته سنج ها، خوش طبع ها، کنایه از شیرین گفتارها، لطیفه گوها، کنایه از زیباها، خوشگل ها، خوش هیکل ها، دارای ظرافت ها، جمع واژۀ ظریف