جدول جو
جدول جو

معنی شرعی - جستجوی لغت در جدول جو

شرعی
ویژگی آنچه مطابق احکام شرع باشد
تصویری از شرعی
تصویر شرعی
فرهنگ فارسی عمید
شرعی
(شِ عی ی)
زه کمان. (آنندراج) (ناظم الاطباء). به معنی های شرعه. (منتهی الارب). رجوع به شرعه شود، مثل و مانند. (ناظم الاطباء). مانند چیزی. ج، شرع، و شرع، شرع. جج، شراع. (آنندراج). رجوع به شرع و شرعه شود
لغت نامه دهخدا
شرعی
(شَ عی ی / شَ)
منسوب به شرع. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). آنچه به شرع نسبت داده شود. (از اقرب الموارد) : امور شرعی سرکار فیض آثار متعلق و مختص عالیجاه صدر خاصه است. (تذکرهالملوک ص 2). مجملاً عزل و نصب مباشرین موقوفات... اگر شرعی باشد هیچیک از حکام شرع و صدور را مدخلیتی در آن نیست. (تذکرهالملوک ص 3) ، مشروع و حلال و موافق شرع. (ناظم الاطباء). مطابق احکام شرع. موافق دین. (فرهنگ فارسی معین). آنچه موافق شرع است. (از اقرب الموارد) ، راست، شلوار تنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شرعی
کیشی آینیک منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین
تصویری از شرعی
تصویر شرعی
فرهنگ لغت هوشیار
شرعی
قانونی، مشروع
متضاد: عرفی، غیرشرعی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاعی
تصویر شاعی
(پسرانه)
شیعی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شعری
تصویر شعری
(دخترانه)
نام ستاره ای
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شعری
تصویر شعری
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعرای یمانی، عبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرعی
تصویر فرعی
مسیر غیراصلی، کنایه از غیراصلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شراعی
تصویر شراعی
دارای بادبان، سایه بان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرعت
تصویر شرعت
شریعت، سنت، طریقه، مذهب، آیین، راه و روش و آیینی که خداوند برای بندگان خود روشن ساخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی نظم و ترتیب باشد، شرتی پرتی، با بی قیدی و شلختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرعه
تصویر شرعه
آبراهه، راه آب، راهگذر آب، مجرای آب، گذرگاه سیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرعی
تصویر مرعی
آنچه در نظر گرفته شود و مراعات شود، مراعات شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرعی
تصویر صرعی
کسی که مبتلا به مرض صرع باشد، مصروع، صرع دار، برای مثال بیهش نیم و چو بیهشان باشم / صرعی نیم و به صرعیان مانم (مسعودسعد - ۲۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
(شَ عی یَ)
شرعیه. مؤنث شرعی. منسوب به شرع. ج، شرعیات: احکام شرعیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به شرع و شرعی شود.
- دعاوی شرعیه، ادعاها و اختلافات شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه خود به تشخیص دعاوی شرعیۀ مردم... می رسید. (تذکرهالملوک ص 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیعی
تصویر شیعی
گروهی هوا خواه علی علیه السلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرعی
تصویر فرعی
ستاکی منسوب به فرع، آنچه که فرع باشد مقابل اصلی: شعب فرعی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعی
تصویر مرعی
آنچه در نظر گرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرعی
تصویر صرعی
دیو زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمی
تصویر شرمی
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعت
تصویر شرعت
سنت، شریعت، عادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعه
تصویر شرعه
زه کمان، زه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
شباهنگ از ستارگان مویین سروادی منسوب به شعر مویین. منسوب به شعری. یا عروق شعری. رگهای مویین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراعی
تصویر شراعی
شتر گردن دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
موافق، شایسته، ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریع
تصویر شریع
نیام کویک (نخل)، برک (پارچه یکتانی)
فرهنگ لغت هوشیار
دور، پیرو، بهره همباز داراک همباز تابع پیرو طرفدار: شاعیان بنی امیه، شیعی شیعه: ز آب خرد گر خبرستی ترا میل تو زی مذهب شاعیستی. (ناصر خسرو 487)
فرهنگ لغت هوشیار
پیچگیاه گیاهی که شاخه آن پیچنده و بالا رونده است پیچگیاه گیاهانی که شاخه های پیچنده و بالا رونده دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعی
تصویر ترعی
چریدن ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعیه
تصویر شرعیه
داتیک کیشیک مونث شرعی: احکام شرعیه، جمع شرعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعی
تصویر شاعی
پیرو، طرفدار، شیعه، شیعی
فرهنگ فارسی معین
((ش را))
نام دو ستاره نورانی در دو صورت فلکی سگ بزرگ و سگ کوچک که به شعرای یمانی و شعرای شامی معروفند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرعت
تصویر شرعت
((ش عَ))
شریعت، سنت، مثل، راهی که به سوی آب رود، عادت
فرهنگ فارسی معین