جدول جو
جدول جو

معنی شرخ - جستجوی لغت در جدول جو

شرخ
اول جوانی، اول هر کاری
تصویری از شرخ
تصویر شرخ
فرهنگ فارسی عمید
شرخ
(تَ وَتْ تُ)
دندان کنانیدن شتر، جوان شدن کودک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شرخ
ریشه، اصل، اول جوانی، کناره برآمده چیزی
تصویری از شرخ
تصویر شرخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرف
تصویر شرف
(پسرانه)
بزرگواری، برتری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرخ
تصویر شهرخ
(پسرانه)
شاهرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ
تصویر فرخ
(دخترانه و پسرانه)
شاد، تابان، زیبا، خجسته، مبارک، فرخنده، نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ رِ تَ / تِ)
خریدار شر. کسی که در امور متنازع فیه با دادن وجهی به یکی از متداعیان حق او را بخرد و در همه مراحل تا حصول نتیجۀ نهائی خود را جانشین او سازد
لغت نامه دهخدا
(شِ خی وِ)
شخول. شخیل. صفیر و خروج و دخول نفس از میان دولب به نحوی که آواز و صفیر برآید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
استخوان پشت. (منتهی الارب). ج، شراخیب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ خِ)
قسمی شیرخشت. ولی می نماید که محرف همان کلمه باشد، آش و شوربا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ خَ)
عمل شرخر. مدعاها را خریدن پیش از اثبات در محکمه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ جی یَ)
منسوب به شرخجی. رجوع به شرخجی و چرخچی شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
معرب چرخچی. توپچی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
تثنیۀشرخ. هر دو کرانۀ سوفار. (منتهی الارب). گشادگی میان پالان اشتر بود. (مهذب الاسماء). رجوع به شرخ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرخری
تصویر شرخری
عمل شرخر، مدعاها را خریدن پیش از اثباتدر محکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخ
تصویر ترخ
نشان نشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرخ
تصویر جرخ
پارسی تازی گشته چرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخ
تصویر برخ
افزایش، ارزانی، چیرگی، شکستن گردن پاره لخت، حصه حظ نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرخ
تصویر آرخ
نزار نام جائی است در گرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ
تصویر سرخ
قرمز رنگ، رنگ قرمز
فرهنگ لغت هوشیار
((شَ. خَ))
کسی که ملک و مال مورد اختلاف یا چک و سفته برگشتی را از صاحبانشان به بهای ارزان می خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخ
تصویر برخ
حوزه، قسمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرخ
تصویر آرخ
نزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرم
تصویر شرم
آزرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرق
تصویر شرق
خاور، خورآیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرف
تصویر شرف
آبرو، بزرگ منشی، پیره ها، نزدیک به
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرط
تصویر شرط
سامه، بایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرح
تصویر شرح
آشکاری، فرانمون، گزارش، زند، ریز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرخ
تصویر سرخ
احمر، قرمز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرم
تصویر شرم
حیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوخ
تصویر شوخ
بذله گو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
قیمت
فرهنگ واژه فارسی سره
صدای شاخه ها و برگ درختان به هنگام عبور افراد یا احشام
فرهنگ گویش مازندرانی
شعرخوان معاصر
فرهنگ گویش مازندرانی
شرور
فرهنگ گویش مازندرانی