بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکله، داءالاسد، خوره، کلی، لوری
بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکِلِه، داءُالاَسَد، خُورِه، کُلی، لوری
نام پدر خنساء است بعضی او را پسر ودیعه نام برده اند و بعضی دیگر پسر خالد. ابونعیم می گوید: کنیۀ او ابوودیعه است. صاحب مبسوط و بخاری از طریق خنساء روایت کردند که گفت: پدرم مرا بشوهر سپرد، در حالی که من دختری بیش نبودم. صاحب اصابه این خبر را کریه دانسته است. (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 106) ابن خالد، وی از بنی عبید بن زید بن احد بن عمرو بن عوف و از منافقان و از اصحاب مسجدالضرار بود. (از امتاع الاسماع ص 480، 472)
نام پدر خنساء است بعضی او را پسر ودیعه نام برده اند و بعضی دیگر پسر خالد. ابونعیم می گوید: کنیۀ او ابوودیعه است. صاحب مبسوط و بخاری از طریق خنساء روایت کردند که گفت: پدرم مرا بشوهر سپرد، در حالی که من دختری بیش نبودم. صاحب اصابه این خبر را کریه دانسته است. (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 106) ابن خالد، وی از بنی عبید بن زید بن احد بن عمرو بن عوف و از منافقان و از اصحاب مسجدالضرار بود. (از امتاع الاسماع ص 480، 472)
نام زنی است در عرب که به اصابت رای مثل شده است و در حق او گفته اند: اذا قالت حذام فصدقوها فان القول ما قالت حذام. (از قاموس الاعلام ترکی). ابن عبدربه گوید: او زن لجیم بن صعب بود و او این شعر را در حق وی سرود. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 20) نام معشوقۀ مثلی
نام زنی است در عرب که به اصابت رای مثل شده است و در حق او گفته اند: اذا قالت حذام فصدقوها فان القول ما قالت حذام. (از قاموس الاعلام ترکی). ابن عبدربه گوید: او زن لجیم بن صعب بود و او این شعر را در حق وی سرود. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 20) نام معشوقۀ مثلی
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت. سکنۀ آن 1040 تن. آب آن از رود خانه شمام. محصول عمده آنجا غلات، بنشن، برنج و لبنیات است. تابستان به ییلاق شمام در 4 هزارگزی آبادی می روند و در آبان ماه برمی گردند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت. سکنۀ آن 1040 تن. آب آن از رود خانه شمام. محصول عمده آنجا غلات، بنشن، برنج و لبنیات است. تابستان به ییلاق شمام در 4 هزارگزی آبادی می روند و در آبان ماه برمی گردند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نوعی از خربزۀ کوچک که خطهای سرخ و سبز و زرد دارد و بسیار خوشبو و به فارسی دستنبوی گویند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دستنبو. شمامه. (یادداشت مؤلف). دستنبویه است. (اختیارات بدیعی). رجوع به مترادفات کلمه شود
نوعی از خربزۀ کوچک که خطهای سرخ و سبز و زرد دارد و بسیار خوشبو و به فارسی دستنبوی گویند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دستنبو. شمامه. (یادداشت مؤلف). دستنبویه است. (اختیارات بدیعی). رجوع به مترادفات کلمه شود
مشامّه. (ناظم الاطباء). همدیگر را بوییدن، جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، نظر کردن. (منتهی الارب) ، نزدیک شدن. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به مشامه شود
مُشامَّه. (ناظم الاطباء). همدیگر را بوییدن، جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، نظر کردن. (منتهی الارب) ، نزدیک شدن. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به مشامه شود