مصدر شدیار باشد که به معنی جفت گاو راندن و زمین را شکافتن و مستعد ساختن است بجهت زراعت کردن. (برهان). جفت راندن در زمین. (شرفنامۀ منیری). شیاریدن. شخم زدن
مصدر شدیار باشد که به معنی جفت گاو راندن و زمین را شکافتن و مستعد ساختن است بجهت زراعت کردن. (برهان). جفت راندن در زمین. (شرفنامۀ منیری). شیاریدن. شخم زدن
کاشته و زراعت کرده. - امثال: بلکه من کاریده بودم، بلکه شتر تو هم چریده بود (شتر ساربانی در زمین بایر مردی یزدی چرا میکرد. مرد یزدی چوب برداشت و شتر را بزدن گرفت ساربان گفت چرا میزنی در این زمین که چیزی نکاشته ای گفت...)
کاشته و زراعت کرده. - امثال: بلکه من کاریده بودم، بلکه شتر تو هم چریده بود (شتر ساربانی در زمین بایر مردی یزدی چرا میکرد. مرد یزدی چوب برداشت و شتر را بزدن گرفت ساربان گفت چرا میزنی در این زمین که چیزی نکاشته ای گفت...)
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه