- شد
محکم کردن، استوار ساختن، قوی کردن، در علوم ادبی تشدید دادن به حرفی در کلمه، در موسیقی پست و بلند کردن نغمه،
کشش دادن صوت هنگام آوازخوانی، برای مثال گلبانگ نغمه ساز آن شدّی بلند دارد / از فرش رفته تا عرش این صیت کامرانی (کلیم همدانی) ، با اهل درد زمزمه را شدّ نمی کنند / دل بلبلان به ناله مقید نمی کنند (طاهر وحید) در موسیقی مقام، پرده، در موسیقی کوک کردن
شدّ پهلوان: فریاد بلندی که کشتی گیران در اول کشتی گرفتن برمی کشند
شدّ مخالف: مقابل شدّ موافق، در موسیقی نغمۀ بی اصول و آواز ناهنجار
شدّ و مد: کنایه از شان و شوکت، زور و قوت، درشتی و سختی، مفصّل، مشروح
به شدّ و مد رفتن: کنایه از خرامیدن، با ناز و غرور رفتن
کشش دادن صوت هنگام آوازخوانی،
شدّ پهلوان: فریاد بلندی که کشتی گیران در اول کشتی گرفتن برمی کشند
شدّ مخالف: مقابل شدّ موافق، در موسیقی نغمۀ بی اصول و آواز ناهنجار
شدّ و مد: کنایه از شان و شوکت، زور و قوت، درشتی و سختی، مفصّل، مشروح
به شدّ و مد رفتن: کنایه از خرامیدن، با ناز و غرور رفتن
