- شخیش
- مرغکی است خوش آواز. توضیح در لغت فرس (ص 226) و فرهنگهای دیگر معنی آمده با شاهد ذیل: گرگ را کی رسد ملامت شاه ک باز را کی بود نهیب شخیش ک ولی هویت آن معلوم نشد
معنی شخیش - جستجوی لغت در جدول جو
- شخیش
- پرنده ای کوچک و خوش آواز، شخش
برای مثال گرگ را کی رسد صلابت شیر / باز را کی بود نهیب شخیش (رودکی - ۵۰۴)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امکان
یونانی تازی گشته کاسنی کاشنی از گیاهان
صفیر و صدائی که در وقت آب خوردن اسبان بگوش رسد، فریاد بانگ و غیره
تناور، بزرگ کالبد
پراکنده چون کارها، پریشان چندگویی درکرویز (منطق)
بانگ خر، خروپف خرناس
جوالی از بوریا سازند
جوالی که از بوریا تهیه می شود، جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق
سوت، سفیر، ناله، فریاد، شخل، شخول
بزرگ، مهتر، بزرگوار مثلاً شخص شخیص
نوعی پارچه خشن کتان که از آن فرش و پرده ها و چیزهای دیگر درست می کنند آنچه به گاو آهن بسته با آن زمین را شخم می زنند
مرغکی است خوش آواز
پارسی تازی گشته شیش خرمای بی هسته خرمای سست هسته، شمشیر شمشیر دگمه دار شمشیر نوک بسته که در شمشیر بازی به کار رود
پرنده ای کوچک و خوش آواز، شخیش
کهنه، پوسیده، فرسوده، سخش
سقوط، لغزش، خزیدگی
سقوط، لغزش، خزیدگی
آلتی برای شخم زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته می شود، گاوآهن، کنایه از شخم زدن
نوعی پارچۀ کتان، پرده ای که از این نوع پارچه تهیه می شد، خیش خانه
نوعی پارچۀ کتان، پرده ای که از این نوع پارچه تهیه می شد، خیش خانه
گاوآهن
پارچه ای خشن از کتان، پرده ای از کتان که آن را در اتاق می آویختند و برای خنک شدن، آن را نمناک می کردند
کهنه، پوسیده