جمع واژۀ شکس. یقال: رجل شکس و رجال شکس، کما یقال رجل صدق و آدم صدق. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ شکس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به شکس شود
جَمعِ واژۀ شَکْس. یقال: رجل شکس و رجال شکس، کما یقال رجل صدق و آدم صدق. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ شَکِس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به شَکِس شود
ابن زهیربن جذیمه بن رواحه العبسی از بنی عبس، وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهه نیز خوانند کشته شد، درعقد الفرید ذکرش ضمن نقل داستانی آمده است، رجوع به عقد الفرید چ قاهره ج 1 ص 114 و ج 6 ص 4 و 5 شود ابن عقیله، وی از بنی تمیم و برادر علقمۀ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد، (المنجد)
ابن زهیربن جذیمه بن رواحه العبسی از بنی عبس، وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهه نیز خوانند کشته شد، درعقد الفرید ذکرش ضمن نقل داستانی آمده است، رجوع به عقد الفرید چ قاهره ج 1 ص 114 و ج 6 ص 4 و 5 شود ابن عقیله، وی از بنی تمیم و برادر علقمۀ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد، (المنجد)
بدخوی، (شعوری) (ناظم الاطباء)، بداخلاق، (شعوری) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است، (ازشعوری)، این لغت در ناظم الاطباء پارسی شمرده شده لیکن یاقوت در معجم البلدان ذیل (شاس) بمعنی راهی میان مدینه و خیبر، در معنای کلمه گوید: ویقال: شاس الرجل یشاس اذا عرف فی نظره الغضب والحقد، که به معنی مذکور در شعوری و ناظم الاطباء نزدیک است و صاحب اقرب الموارد آرد: شاس الرجل، المنظر بمؤخر عینه تکبراً او تغیظاً و قیل صغّر عینه و ضم اجفانه للنظر، بدنهاد، بیدین، بدکار و بدعمل، (ناظم الاطباء)
بدخوی، (شعوری) (ناظم الاطباء)، بداخلاق، (شعوری) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است، (ازشعوری)، این لغت در ناظم الاطباء پارسی شمرده شده لیکن یاقوت در معجم البلدان ذیل (شاس) بمعنی راهی میان مدینه و خیبر، در معنای کلمه گوید: ویقال: شاس الرجل یشاس اذا عرف فی نظره الغضب والحقد، که به معنی مذکور در شعوری و ناظم الاطباء نزدیک است و صاحب اقرب الموارد آرد: شاس الرجل، المنظر بمؤخر عینه تکبراً او تغیظاً و قیل صغّر عینه و ضم اجفانه للنظر، بدنهاد، بیدین، بدکار و بدعمل، (ناظم الاطباء)
دل پر غصه و اندوه. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 278 ب) : طالع بد در جهان برعکس بود در همه عمری نصیبم تحس بود. ابوالمعالی (از شعوری ایضاً). رجوع به تخس شود
دل پر غصه و اندوه. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 278 ب) : طالع بد در جهان برعکس بود در همه عمری نصیبم تحس بود. ابوالمعالی (از شعوری ایضاً). رجوع به تخس شود
پیه خوراندن، پیه گداختن پیه خوردن، فربهی: ماده شتر پس ازلاغری پیه، گوشت سپید، خودبینی سرمستی پیه ناک، انگور پوست کلفت پیه و گوشت، جمع شحوم. یا شحم و لحم. پیه و گوشت: بیندازی عظام و شحم و لحم من رگ و پی همچنان و جلد منشور
پیه خوراندن، پیه گداختن پیه خوردن، فربهی: ماده شتر پس ازلاغری پیه، گوشت سپید، خودبینی سرمستی پیه ناک، انگور پوست کلفت پیه و گوشت، جمع شحوم. یا شحم و لحم. پیه و گوشت: بیندازی عظام و شحم و لحم من رگ و پی همچنان و جلد منشور