جدول جو
جدول جو

معنی شحانی - جستجوی لغت در جدول جو

شحانی
(شَ)
جمع واژۀ شحنه، به سیاق عربی: فرمودیم تا در هر ماهی دو روز شحانی و ملوک... و دانشمندان در مسجد جامع... جمع شوند. (تاریخ غازان چ کارل یان ص 219)
لغت نامه دهخدا
شحانی
زمن بندی به شیوه تازی از شحنه مغولی پاسداران جمع شحنه (بسیاق عربی) : فرمودیم تا در هر ماهی دو روز شحانی و ملوک... و دانشمندان در مسجد. . ، جمع شوند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حانی
تصویر حانی
(دخترانه و پسرانه)
میش یا گاو وحشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شانی
تصویر شانی
شیانی، نوعی مسکوک زر و سیم که در خراسان رایج بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیانی
تصویر شیانی
نوعی مسکوک زر و سیم که در خراسان رایج بوده، برای مثال به اندازۀ لشکر او نبودی / گر از خاک و از گل زدندی شیانی (فرخی - ۳۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
(تَنْ)
بغض و عداوت نمودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مخفف شیانی، (فرهنگ رشیدی)، زر و درم ده هفت را گویند، و آن در قدیم رایج بوده است، (برهان قاطع)، درم ده هفت باشدو آن را شیانی نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، زری بوده است در قدیم، (از فرهنگ رشیدی)، درم ده هفت یعنی درمی که در ده جزء آن هفت جزء نقرۀ خالص و سه جزء داخل بود، (فرهنگ نظام)، زری که عیار آن هفت دهم طلا یانقره بود، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
چون برادرت داد در یک شعر
بهر هشتاد بیت چل شانی،
سنایی (از فرهنگ نظام)،
، قسمی انگور سرخ پوست مایل به سیاهی که گوشت آن نیز سرخ است و بیشتر در شهر قزوین میباشد، (یادداشت مؤلف)، مخفف شاهانی،
- شراب شانی، شراب نیکو و قوی که از آن انگور یعنی انگور شانی (شاهانی) کنند، رجوع به شاهانی شود
نوعی کشتی دیرینه است که با بادبان و هم پارو حرکت میکرده است، (از دزی ج 1 ص 717)، شانی، شینی محتملاً مصحف و یا تحریری از ’شنی’ باشد و آن نوعی از کشتی است، ج، شوان، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
محمد عطأاﷲ بن محمدصادق رومی حنفی معروف به شانی زاده، در انواع علوم دست داشت و وقایع عثمانی را به تحریر درآورد، از اوست: اصول الحساب، اصول الهندسه، قانون الجراحین، مرآه الابدان فی تشریح اعضاء الانسان و معیار الاطباء در پزشکی، و در سال 1242هجری قمری درگذشت، (از معجم المؤلفین ج 10 ص 294)
محمد صادق بن مصطفی بن احمددده رومی حنفی معروف به شانی زاده، از قضات است، از اوست: بدائع الصکوک، در سال 1233 هجری قمری درگذشته است، (از معجم المؤلفین ج 10 ص 79)
لغت نامه دهخدا
عمل شاندن، رجوع به شاندن شود،
- گربه شانی، گربه رقصانی، رجوع به گربه شانی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به شان است که صورتی از شأن باشد بمعنی مرتبه و قدر، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
بمعنی دشمن، (غیاث اللغات)، مأخوذ از تازی است، رجوع به شانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
شهریست به دیاربکر، در آنجا معدن آهن هست که به دیگر شهرها برند، ابوصالح عبدالصمدبن عبدالرحمان بن احمد بن عباس حنوی وابوالفرج احمد بن ابراهیم مرجی حنوی بدان منسوبند، (معجم البلدان)، حانی و سیلوان، شهری وسط است از اقلیم چهارم، حقوق دیوانیش صدوهفتادویک هزار دینار است، (نزههالقلوب ص 103)، و رجوع به تاریخ مغول ص 138 شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به حانوت، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، صاحب حانوت، (اقرب الموارد)، منسوب به شهر حانی، و حنوی برخلاف قیاس است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محنیه. (منتهی الارب ذیل ح ن و) ، جمع واژۀ محنوه، جمع واژۀ محناه. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به محنیه و محنوه و محناه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
یک قسم پولی که وزن آن هفت درم است. (ناظم الاطباء). نام گونه ای درمی بوده است در سلابور هند. (حدود العالم). و ظاهراً مصحف شیانی است. رجوع به شیانی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ نیْی)
سرخ روی و سرخ سبلت. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). مرد سرخ روی و میگون. (منتهی الارب). مرد سرخ روی سرخ بروت. (ناظم الاطباء). اشبانی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شانی، (انجمن آرا)، درمی ده هفت، (از اسدی)، نوعی مسکوک زر و سیم که در قدیم درخراسان رواج داشته، و آن دینار و درم ده هفت بوده، (از برهان) (از ناظم الاطباء)، زری ده هفت که در خراسان سکه میزده اند به وزن یک درهم، و شانی را نیز بهمین معنی در لغتنامه ها آورده اند و نمیدانم دو کلمه است بیک معنی یا یکی تصحیف دیگری است، (یادداشت مؤلف)، درمی بوده بخراسان و عیار آن ده هفت، و در بعضی نسخه هادرمی است از نقرۀ خالص، (صحاح الفرس)، شانی، یعنی درم ده هفت، (رشیدی) (اوبهی) (جهانگیری) :
به اندازۀ لشکر او نبودی
گر از خاک و از گل زدندی شیانی،
فرخی،
پس هر پنجره بنهاده برافشاندن را
بدره و تنگ بهم پر ز شیانی و شکر،
فرخی،
با نام او و کنیت او ملک ساخته ست
چون سکه با شیانی و چون مهر با نگین،
فرخی،
بجای خیمه شیانی نهاد بر اشتر
بجای موکب گوهر نهاد بر استر،
عنصری،
چون تو نیم که خدمت کهتر کنی و مهتر
از بهر دو شیانی وز بهر یک دواری،
منوچهری،
باران چون شیانی بارد بروز باد
چون کف ّ راد احمد عبدالصمد بود،
منوچهری،
ترا گر شیانی ندادم نگارا
شیان من اینک بگیر این شیانی،
زینبی
لغت نامه دهخدا
منسوب به شیان، ایلی از کلهر، که خود نیز بچندین قبیله قسمت می شود: قبادی، باقرآبادی، چقائی، چگنه و قوجی که در شیان و قرامان منزل دارند، (جغرافیای غرب ایران ص 158)، رجوع به ایل کلهر شود، منسوب است به شیان که قریه ای است در چهارفرسخی بخارا، (از انساب سمعانی)، رجوع به شیان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نسبت به شنان می باشد. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
منسوب است به شکان که به گمان من از قراء بخاراست. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع واژۀ شانیه، به معنی نوعی از کشتی. (از اقرب الموارد). رجوع به شانیه شود
لغت نامه دهخدا
(شُ / شَ)
شبانی. چوپانی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شوان و شبانی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به یک سو خمیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شانی
تصویر شانی
درم ده هفت که در قدیم رایج بود
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی مسکوک زر و سیم که در قدیم در خراسان رواج داشته و آن دینار و درم ده هفت بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوانی
تصویر شوانی
شبانی چوپانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیانی
تصویر شیانی
نوعی مسکوک زر و سیم که در قدیم در خراسان رایج بود
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند با شبانی در نبرد بود. دلیل که با مهتری خصومت کند. حضرت دانیال
شبانی کردن در خواب از گوسفند و گاو خر و اشتر و مانند اینها، هر یکی را تاویلی است، شبانی اسب، ولایت و بزرگی بود و شبانی خر، دلالت بر بخت بود و گوسفند مال و روزی حلال بود. محمد بن سیرین
دیدن شبان در خواب، دلیل بر مردی باشد که مال مردم را گوش دارد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
شیطنت
فرهنگ گویش مازندرانی