جدول جو
جدول جو

معنی شح - جستجوی لغت در جدول جو

شح
بخیل شدن، بخل، زفتی
تصویری از شح
تصویر شح
فرهنگ فارسی عمید
شح
(شَ / شِ / شُح ح)
زفتی. (منتهی الارب). بخل. (اقرب الموارد). بخیلی. (مهذب الاسماء) ، آزمندی. (منتهی الارب). حرص. و در صحاح به معنی حرص توأم با بخل آمده است. (از اقرب الموارد). بخل با حرص. (زمخشری) :
تو ز شح و بخل خواهی وز دها
تا ببندی پور ما را بر گدا.
مولوی
لغت نامه دهخدا
شح
(تَ نَیْ یُ)
زفتی کردن. (از منتهی الارب). بخل ورزیدن. (از اقرب الموارد). بخیلی کردن. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار). بخیل و حریص شدن. (المصادر زوزنی) ، آزمندی نمودن. (از منتهی الارب). حرص ورزیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شح
((شُ حّ))
بخل، بخل ورزیدن
تصویری از شح
تصویر شح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شحنه
تصویر شحنه
داروغه، پلیس، پاسبان و نگهبان شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شحا
تصویر شحا
فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحاث
تصویر شحاث
گدای چسبان، گل مژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحاج
تصویر شحاج
آوای کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحاح
تصویر شحاح
زفت، آزمند، اندک چون آب، شترکم شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحاذه
تصویر شحاذه
گدایی
فرهنگ لغت هوشیار
پیه خوراندن، پیه گداختن پیه خوردن، فربهی: ماده شتر پس ازلاغری پیه، گوشت سپید، خودبینی سرمستی پیه ناک، انگور پوست کلفت پیه و گوشت، جمع شحوم. یا شحم و لحم. پیه و گوشت: بیندازی عظام و شحم و لحم من رگ و پی همچنان و جلد منشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحام
تصویر شحام
پیه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
زمن بندی به شیوه تازی از شحنه مغولی پاسداران جمع شحنه (بسیاق عربی) : فرمودیم تا در هر ماهی دو روز شحانی و ملوک... و دانشمندان در مسجد. . ، جمع شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحذان
تصویر شحذان
گرسته مرد نیک راننده سبکدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحر
تصویر شحر
دهان بازکردن دهان گشودن، لورگاه (لور سیل)، رودگشاد
فرهنگ لغت هوشیار
سارسیاه، توکا (درفرهنگی توکاوسارسیاه برابرپنداشته شده توکاپرنده ای است سبزرنگ وسارسیاه پرنده ای است سراپا سیاه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحروریات
تصویر شحروریات
سارسیاهان، توکایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحفل
تصویر شحفل
ماهی سیماب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحاط
تصویر شحاط
گریزنده، شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحمس ولحمی
تصویر شحمس ولحمی
پیهی و گوشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحم الاترج
تصویر شحم الاترج
ازریشه پارسی گوشت ترنج ابست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحم النخله
تصویر شحم النخله
پیه خرما دل خرما، پنیرخرما (قلب) جدب (هم آوای سرد) قلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحمه
تصویر شحمه
پیه ناکی، یک تکه دنبه، سپیدی چشم قطعه ای پیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحن
تصویر شحن
بارکردن بارگیری، پرکردن، دوراندن کینه ورزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحنا
تصویر شحنا
دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحنگی
تصویر شحنگی
داروغگی پاسبانی شهر و بر وزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحنه
تصویر شحنه
نایب حاکم شهر، داروغه، پلیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحنه الکهربائیه
تصویر شحنه الکهربائیه
ازپارسی بارکهربایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحو
تصویر شحو
فراخی گام، درون، بازکردن دهان را، بازشدن دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحوا
تصویر شحوا
فراخدهانه چون چاه، فراخگام چون شتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحوب
تصویر شحوب
رنگ پریدگی، رندیدن زمین را با بیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحور
تصویر شحور
سارسیاه ازپرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحوه
تصویر شحوه
گام، درون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحیح
تصویر شحیح
حریص، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
مرد فربه، پیه دار
فرهنگ لغت هوشیار