جدول جو
جدول جو

معنی شتان - جستجوی لغت در جدول جو

شتان
(شُ)
به لغت زند و پازند به معنی سالها باشد که جمع سال است و به عربی سنین خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شتان
(شَتْ تا نَ)
جداست. (دهار). اسم فعل به معنی بعد و مبنی است بر فتح و گاهی مکسور شود. (از اقرب الموارد). شتان بینهما (بضم نون بین بنابر فاعل بودن و فتح آن بنابر ظرف بودن) ، بسیار فرق است میان هر دو. (از غیاث اللغات) (آنندراج). چون دور است میان آن دو. (ازمهذب الاسماء). دورند از یکدیگر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شتان
بازی گوش، شیطان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتان
تصویر آتان
(پسرانه)
پرتاب کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شبان
تصویر شبان
(پسرانه)
چوپان، گله بان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوان
تصویر شوان
(پسرانه)
گله بان، چوپان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دشتان
تصویر دشتان
دشت اوّل، نخستین پولی که کاسب و پیشه ور در آغاز کار روزانه از خریدار می گیرد، دشت، دخش، دستلاف
فرهنگ فارسی عمید
(عَ تَ)
شهری است در یمن از سرزمین صعده، که ابراهیم بن محمد بن حدوبه صنعانی از آنجا بوده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
شهرکیست انبوه با کشت و برز بسیار در فرغانۀ ماوراءالنهر. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام دهی است به نسف (نخسب). (منتهی الارب). از قرای نسف است و گروهی از عالمان از آنجا برخاسته اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شمتان
تصویر شمتان
سرزنشگر سر کوفت زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتاب
تصویر شتاب
جستن و خواستن امری پیش از وقت آن، عجله، دستپاچگی، تندی، تعجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمان
تصویر شمان
گریان و نوحه کنان و زاری کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنان
تصویر شنان
کنیه توز دشمنی کینه بیزاری آب سرد، آب پراکنده، ابر بارانریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتات
تصویر شتات
فرقت، متفرق و پریشان، پراکنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفتان
تصویر شفتان
تثنیه شفه دولب لبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتاک
تصویر شتاک
شاخه درخت ستاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتام
تصویر شتام
بسیار دشنام دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفان
تصویر شفان
نمباد باد نمدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتون
تصویر شتون
بافنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شذان
تصویر شذان
گزاک گونه ای پشه، آزار، توان کنار سدر ازدرختان کنار دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شران
تصویر شران
پیاپی ریزان و روان، باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوان
تصویر شوان
کنور (انبار غله) شبان چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
چوپان را گویند که چرادهنده و محافظت کننده گوسفند باشد، گله بان، رمه یار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتان
تصویر تتان
خدعه و فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پسوند مکان. الف: باسم ذات پیوند دال بر بسیاری و فراوانی: بوستان خارستان تاکستان سروستان گلستان گورستان نیستان. ب: باسم معنی پیوندد و افاده محل و مکان کند: دادستان فرهنگستان ورستان ج: باسم خاص (علم) پیوندد و افاده مقر مستقر و محل کند: ارمنستان افغانستان تاجیکستان ترکستان کردستان گرجستان لرستان هندوستان، پسوند زمان: تابستان زمستان. در ترکیب به معنی ستاینده آید: جانستان دادستان دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختان
تصویر ختان
عمل ختنه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتان
تصویر اتان
ماچه خر فرانسوی ابویه فرانسوی تالاب مرداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشتان
تصویر دشتان
حیض، عادت ماهانه زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشتان
تصویر دشتان
((دَ))
حالت زنی که دچار عادت ماهانه باشد، حایض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبان
تصویر شبان
ابال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتاب
تصویر شتاب
عجله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دشتان
تصویر دشتان
حیض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیان
تصویر شیان
جبران
فرهنگ واژه فارسی سره
شیطنت
فرهنگ گویش مازندرانی