دشتان دشتان دَشتِ اَوَّل، نخستین پولی که کاسب و پیشه ور در آغاز کار روزانه از خریدار می گیرد، دَشت، دَخش، دَستلاف فرهنگ فارسی عمید
دستان دستان محل قرار دادن انگشت در سازهای زهی مضرابی، سرود، نغمه، لحن، حکایت، افسانهمَکر، حیلِه، فَریب، شَید، دَغَلی، دِلام، گُربِه شانِی، غَدر، تَرفَند، شِکیل، قَلّاشی، نارُو، گول، سَتاوِه، حُقِّه، تُنبُل، تَزویر، کَلَک، ریوْ، نِیرَنگ، اِحتیال، کَید، خُدعِه، اِشکیل، خاتولِه، چارِه، رَوَغان، تَرب، دُویل برای مِثال جوانان پیل افگن شیرگیر / ندانند دستان روباه پیر (سعدی۱ - ۷۵) فرهنگ فارسی عمید