منصرف شدن از کاری. (ذیل اقرب الموارد) ، در هم شدن و داخل شدن چیزی در چیزی دیگر. (از اقرب الموارد). درآمیختن و به یکدیگر درآوردن. (منتهی الارب) : شبکت اصابعی بعضها فی بعض، انگشتانم را در یکدیگر داخل کردم. (از اقرب الموارد) ، در هم شدن و مخلوط شدن امور در یکدیگر و اشتباه وخلط گردیدن آنها. (از اقرب الموارد) ، درآمیختن ظلمت و تاریکی. (از ذیل اقرب الموارد) ، نیک ظاهر شدن ستارگان. (از ذیل اقرب الموارد) ، درهم شدن ستارگان در یکدیگر از بسیاری آنچه نمایان شده است. (از ذیل اقرب الموارد)
منصرف شدن از کاری. (ذیل اقرب الموارد) ، در هم شدن و داخل شدن چیزی در چیزی دیگر. (از اقرب الموارد). درآمیختن و به یکدیگر درآوردن. (منتهی الارب) : شبکت اصابعی بعضها فی بعض، انگشتانم را در یکدیگر داخل کردم. (از اقرب الموارد) ، در هم شدن و مخلوط شدن امور در یکدیگر و اشتباه وخلط گردیدن آنها. (از اقرب الموارد) ، درآمیختن ظلمت و تاریکی. (از ذیل اقرب الموارد) ، نیک ظاهر شدن ستارگان. (از ذیل اقرب الموارد) ، درهم شدن ستارگان در یکدیگر از بسیاری آنچه نمایان شده است. (از ذیل اقرب الموارد)
شب کوک. شب کوکه. شب کوکا. گدایی را گویند که شبها بر پشته یا درختی که در میان محله واقع باشد برآید و به آواز بلند نام مردم محل رابرد و دعا کند تا به او صدقه دهند. (فرهنگ نظام)
شب کوک. شب کوکه. شب کوکا. گدایی را گویند که شبها بر پشته یا درختی که در میان محله واقع باشد برآید و به آواز بلند نام مردم محل رابرد و دعا کند تا به او صدقه دهند. (فرهنگ نظام)
دام شکارچی در آب یا در خشکی. (از اقرب الموارد). فخ. کمین. دام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هرچه مثل دام و تور و سوراخ سوراخ باشد. (فرهنگ نظام). ج، شبک و شباک. (اقرب الموارد) ، چاههای نزدیک به هم. (از منتهی الارب) : هجمنا علی شبکه، یعنی حمله بر چاههای نزدیک به هم بردیم. (از اقرب الموارد). چاههای نزدیک به هم که به یکدیگر راه داشته باشد. (از متن اللغه) ، چاههای کم آب ظاهرو نمایان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، زمین بسیارچاه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). در صحاح آمده است که شاید وجه تسمیۀ چاهها به شباک از روی زیادی و نزدیکی آنها با یکدیگر در روی زمین باشد. (از اقرب الموارد) ، سوراخ کلاکموش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رأس. ج، شبک. (از ذیل اقرب الموارد) ، مجمع لغوی مصر آن را بر تور سر زنان که جهت حفظ آشفتگی موی به سر بندند اطلاق کرده است. (از متن اللغه) ، رشتۀ لوله های آب شهر را نیز شبکه خوانند. (از متن اللغه)
دام شکارچی در آب یا در خشکی. (از اقرب الموارد). فخ. کمین. دام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هرچه مثل دام و تور و سوراخ سوراخ باشد. (فرهنگ نظام). ج، شبک و شباک. (اقرب الموارد) ، چاههای نزدیک به هم. (از منتهی الارب) : هجمنا علی شبکه، یعنی حمله بر چاههای نزدیک به هم بردیم. (از اقرب الموارد). چاههای نزدیک به هم که به یکدیگر راه داشته باشد. (از متن اللغه) ، چاههای کم آب ظاهرو نمایان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، زمین بسیارچاه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). در صحاح آمده است که شاید وجه تسمیۀ چاهها به شباک از روی زیادی و نزدیکی آنها با یکدیگر در روی زمین باشد. (از اقرب الموارد) ، سوراخ کلاکموش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رأس. ج، شَبَک. (از ذیل اقرب الموارد) ، مجمع لغوی مصر آن را بر تور سر زنان که جهت حفظ آشفتگی موی به سر بندند اطلاق کرده است. (از متن اللغه) ، رشتۀ لوله های آب شهر را نیز شبکه خوانند. (از متن اللغه)
بیکدیگر درآمدن چیزی و درآویختن از چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در همدیگر کردن انگشتان و چیزهای طولانی در یکدیگر درآوردن. (غیاث اللغات). مطاوعهشبک، درآویخته شدن و درآمدن بعض چیزی در بعض دیگر. (از اقرب الموارد). اشتباک و اختلاط، داخل شدن بعض چیزی در بعض دیگر. (از المنجد) ، درهم شدن کارها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اختلاط و تداخل و التباس امور. (از اقرب الموارد). التباس سخن و کارها. (از المنجد). اختلاط. (از متن اللغه)
بیکدیگر درآمدن چیزی و درآویختن از چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در همدیگر کردن انگشتان و چیزهای طولانی در یکدیگر درآوردن. (غیاث اللغات). مطاوعهشبک، درآویخته شدن و درآمدن بعض چیزی در بعض دیگر. (از اقرب الموارد). اشتباک و اختلاط، داخل شدن بعض چیزی در بعض دیگر. (از المنجد) ، درهم شدن کارها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اختلاط و تداخل و التباس امور. (از اقرب الموارد). التباس سخن و کارها. (از المنجد). اختلاط. (از متن اللغه)
هر چیز سوراخ سوراخ، تور ماهی گیری، در فارسی چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم را گویند که در یک رشته کار کنند، بانکی مجموعه سازمانی به هم پیوسته با هدف اجرای عملیات بانکی، کامپیوتری تعدادی کامپ
هر چیز سوراخ سوراخ، تور ماهی گیری، در فارسی چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم را گویند که در یک رشته کار کنند، بانکی مجموعه سازمانی به هم پیوسته با هدف اجرای عملیات بانکی، کامپیوتری تعدادی کامپ