جدول جو
جدول جو

معنی شاکت - جستجوی لغت در جدول جو

شاکت
(کَ تَ)
نام شخصی است که در نحو و شعر هند قدیم کتابی بنام شاکت داشته است. (ماللهند بیرونی ص 65)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوکت
تصویر شوکت
(دخترانه و پسرانه)
جاه و جلال، عظمت، بزرگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاکل
تصویر شاکل
(پسرانه)
شبیه و مانند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک شدن، انباز گشتن، هم دست شدن با یکدیگر در کاری، نهادی قانونی با فعالیت های مخصوص بازرگانی
شرکت با مسئولیت محدود: در علم اقتصاد شرکتی بین دو یا چند تن که هر کدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند
شرکت تضامنی: در علم اقتصاد شرکتی که هر یک از شرکا ضامن معاملات شرکت باشد
شرکت تعاونی: در علم اقتصاد شرکتی که سرمایه اش از فروش سهام تشکیل می شود. بر چهار نوع است، شرکت تعاونی مصرف که اجناس مورد نیاز کارگران و کارمندان را تهیه می کند و به قیمت ارزان به فروش می رساند، شرکت تعاونی اعتبار که به کارگران و کارمندان وام می دهد، شرکت تعاونی مسکن که برای کارگران و کارمندان خانه تهیه می کند، شرکت تعاونی تولید که محصولات خود را یکجا و روی هم می کند و به فروش می رساند
شرکت سهامی: در علم اقتصاد شرکتی که سرمایۀ آن از فروش اوراق بهادار فراهم می شود و هر شریک دارای یک یا چند سهم است و منافع آن به نسبت سهام تقسیم می شود
شرکت نسبی: در اقتصاد و حقوق شرکتی که از دو یا چند تن تشکیل می شود و هر یک از شرکا به نسبت سرمایه ای که در شرکت دارد مسئول امور آن می باشد
شرکت واحد: در علم اقتصاد شرکتی که یک امر مخصوص و منحصر را عهده دار باشد مثلاً شرکت واحد اتوبوس رانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام، کسی که حرف نزند، زمانی به کار می رود که بخواهند به کسی امر به حرف نزدن یا دست کشیدن از کاری پرسر و صدا کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکر
تصویر شاکر
شکر کننده، سپاس دارنده، سپاسگزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماکت
تصویر ماکت
نمونۀ کوچکی از یک وسیله، ساختمان، اتومبیل و موارد دیگر که قبل از شروع پروژۀ ساخت، برای نمایش آن، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاست
تصویر شاست
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، جرد، ابره، تودره،
کودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه و قدرت، جاه، مرتبه، بزرگواری، فر و شکوه، سلاح و تیزی آن، تیزی هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکت
تصویر پاکت
کیسۀ کاغذی یا پلاستیکی که در آن نامه یا چیز دیگر بگذارند، بستۀ کوچک کاغذی یا مقوایی مثلاً پاکت سیگار، کنایه از نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راکت
تصویر راکت
وسیله ای که در بازی تنیس و پینگ پونگ به دست می گیرند و با آن به توپ ضربه می زنند
نوعی موشک
فرهنگ فارسی عمید
کارخانه و غیره که با چوب و مقوا سازند و تغییرات لازم را در آن نهند و سپس مطابق همان نمونه ساختمان را برآورند، کارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاکت
تصویر یاکت
فرانسوی از ریشه هلندی گشتناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
قوه، جاه، مرتبه، بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک داشتن، همدست شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
شریک شدن انباز گشتن، شرکت انبازی. توضیح این کلمه از مصدرهای ساختگی است و در زبان عربی به جای آن مشارکت و شرکت استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکر
تصویر شاکر
سپاس دارنده، شکر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکل
تصویر شاکل
همانندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام کردن، خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکه
تصویر شاکه
جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکت
تصویر راکت
افرازی است که در بازی تنیس بدست میگیرد و توپ را با آن میزنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکت
تصویر پاکت
محفظه کاغذ نامه را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نهادگی (لباس رسمی و اعیاد)، نیمپوش جامه مردانه که تا زانو فرود آید، جامه زنانه که تمام قامت را فرا گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامت
تصویر شامت
کسی که در بلیه دیگری خوشحال باشد بدبختی، شومی و بدی، بدفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارکت
تصویر شارکت
ساخته فارسی گویان ازشرکه تازی هماسی همکار هنبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت و گله کننده، دادخواه
فرهنگ لغت هوشیار
((کَ))
ورقه کاغذی تا شده که نامه و غیره را در آن گذارند و در آن را می چسبانند و به جایی ارسال می کنند
فرهنگ فارسی معین
((کِ))
ابزاری به شکل یک صفحه توری گرد مسطح دارای دسته بلند که در بازی تنیس مورد استفاده قرار می گیرد، موشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
((کِ))
خاموش، آرام، بی صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دادخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شراکت
تصویر شراکت
انبازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
باهمان، همبازی، همستان، هنبازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوکت
تصویر شوکت
شکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش
فرهنگ واژه فارسی سره