- شاهقلی (پسرانه)
- غلام شاه، شاه (فارسی) + قلی (ترکی)، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه
معنی شاهقلی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سورنای سرنا شهنا
انگور شاهانی، نوعی انگور
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، نای ترکی، سرغین، سورنای، نای رومی، شهنا، سورنا
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از راویان شاهنامه
انبوه، سپاه، گروزه (جمعیت)، فراخوانی همگانی
باقلا
باشندگان، مردمان
نادانی، بخردی
جمع اهل، مردمان
مونث شاهق، جمع شواهق
حسن، زیبائی، شاهد بودن
مربوط به عهد جاهلیت، نادانی
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، کوسک، کالوسک
گیاهی شورمزه شبیه اشنان که در صابون سازی به کار می رود
قبطی تازی گشته شور گیا گیاهی است از تیره بادنجانیان که مانند اشنیان خاکستر حاصل از سوخته اش در صابون سازی بکار می رود و در تداول عامه آن را شوره نامند علف شوره شور رجل الفروج رجل الفلوس. شورگیاه
در تازی نیامده سستی ناتوانی، پرویش تنبلی کیار مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی) تنبلی مقابل سعی کوشش: (کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من میگذارد نقش پای من سسل بر زمین) (صائب)، سستی ناتوانی
جمع اهل، ساکنان، مردمان، کسان
سستی، تنبلی
اهل، مردم، مردمان
شاهق، بلند، مرتفع
شاغول، گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند، شاقول
Laziness
preguiça
Faulheit
lenistwo
ленивость
лінощі
pereza
paresse
pigrizia