جدول جو
جدول جو

معنی شاهقلی - جستجوی لغت در جدول جو

شاهقلی
(پسرانه)
غلام شاه، شاه (فارسی) + قلی (ترکی)، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه
تصویری از شاهقلی
تصویر شاهقلی
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهنای
تصویر شاهنای
سورنای سرنا شهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهانی
تصویر شاهانی
انگور شاهانی، نوعی انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهنای
تصویر شاهنای
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، نای ترکی، سرغین، سورنای، نای رومی، شهنا، سورنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایلی
تصویر شایلی
(دخترانه)
بی همتا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهوی
تصویر شاهوی
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از راویان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهگل
تصویر شاهگل
(دخترانه و پسرانه)
زیباترین گل در میان گلها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شانلی
تصویر شانلی
(پسرانه)
پرافتخار، مشهور، شایان تحسین، دارای اعتبار و مقام و منزلت، شان (عربی) + لی (ترکی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادلی
تصویر شادلی
(پسرانه)
نام چندتن از بزرگان عرب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ازقلی
تصویر ازقلی
انبوه، سپاه، گروزه (جمعیت)، فراخوانی همگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقلی
تصویر باقلی
باقلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهالی
تصویر اهالی
باشندگان، مردمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاهلی
تصویر جاهلی
نادانی، بخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهالی
تصویر اهالی
جمع اهل، مردمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهقه
تصویر شاهقه
مونث شاهق، جمع شواهق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهدی
تصویر شاهدی
حسن، زیبائی، شاهد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهلی
تصویر جاهلی
مربوط به عهد جاهلیت، نادانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقلی
تصویر باقلی
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، کوسک، کالوسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاقلی
تصویر قاقلی
گیاهی شورمزه شبیه اشنان که در صابون سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
قبطی تازی گشته شور گیا گیاهی است از تیره بادنجانیان که مانند اشنیان خاکستر حاصل از سوخته اش در صابون سازی بکار می رود و در تداول عامه آن را شوره نامند علف شوره شور رجل الفروج رجل الفلوس. شورگیاه
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده سستی ناتوانی، پرویش تنبلی کیار مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی) تنبلی مقابل سعی کوشش: (کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من میگذارد نقش پای من سسل بر زمین) (صائب)، سستی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهالی
تصویر اهالی
جمع اهل، ساکنان، مردمان، کسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
سستی، تنبلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهالی
تصویر اهالی
اهل، مردم، مردمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهقه
تصویر شاهقه
شاهق، بلند، مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهول
تصویر شاهول
شاغول، گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند، شاقول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Laziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی