جدول جو
جدول جو

معنی شاهدپرستی - جستجوی لغت در جدول جو

شاهدپرستی
(هَِ پَ رَ)
عمل شاهدپرست. زیباپرستی. جمال پرستی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهدپرست
تصویر شاهدپرست
آنکه دلبری زیبا را دوست دارد، معشوق پرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهرپرستی
تصویر ظاهرپرستی
دوست داشتن صورت ظاهر، عمل ظاهرپرست
فرهنگ فارسی عمید
(پَ رَ)
عمل شاه پرست
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ/رِ خوا/خا)
پرستندۀ شاهد. که زیبا و خوب روی را پرستد. جمال پرست. زیباپرست. عاشق و دلبستۀ بمعشوق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ پَ رَ)
ظاهربینی. رجوع به ظاهربینی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
باد پرستیدن. هوسبازی. هوی پرستی
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست:
من از این شغل درکشیدم دست
نیستم شاه بلکه شاه پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَهْ پَ رَ)
مخفف شاه پرستی:
نیاید شه پرستی دیگر از من
پرستاری طلب چابکتر از من.
نظامی.
رجوع به شاه پرستی شود
لغت نامه دهخدا
عمل شاه دوست، شاه خواهی
لغت نامه دهخدا