بلند. مرتفع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). - جبال شامخات و شوامخ، کوه های بلند. (از منتهی الارب) : عاقلان را در جهان جائی نماند جز که در کهسارهای شامخات. ناصرخسرو. - نسب شامخ، شریف و عالی نسب. (از اقرب الموارد). ، متکبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجل شامخ، کثیرالشموخ. (از اقرب الموارد). ج، شمخ، بمجاز کسی که بینی خود را بواسطۀ تکبر بلند کند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شمخ الرجل بانفه، تکبر نمود. (منتهی الارب). ج، شمّخ
بلند. مرتفع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). - جبال شامخات و شوامخ، کوه های بلند. (از منتهی الارب) : عاقلان را در جهان جائی نماند جز که در کهسارهای شامخات. ناصرخسرو. - نسب شامخ، شریف و عالی نسب. (از اقرب الموارد). ، متکبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجل شامخ، کثیرالشموخ. (از اقرب الموارد). ج، شمخ، بمجاز کسی که بینی خود را بواسطۀ تکبر بلند کند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شمخ الرجل بانفه، تکبر نمود. (منتهی الارب). ج، شُمَّخ