جدول جو
جدول جو

معنی شامت - جستجوی لغت در جدول جو

شامت
(مِ)
شادی کننده به غم دشمن. (از اقرب الموارد). کسی که در بلیۀ دیگری خوشحال باشد. (فرهنگ نظام). شادی کننده بر خرابی و مکروهی کسی. (آنندراج). ج، شمّات و شوامت
لغت نامه دهخدا
شامت
کسی که در بلیه دیگری خوشحال باشد بدبختی، شومی و بدی، بدفالی
تصویری از شامت
تصویر شامت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شامل
تصویر شامل
(پسرانه)
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شئامت
تصویر شئامت
شوم و بدفال شدن، نامبارک شدن، نکبت، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاست
تصویر شاست
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، جرد، ابره، تودره،
کودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده و به همه رسنده، همه را فرارسنده، کافی، کامل، حاوی، دربردارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شامی
تصویر شامی
از مردم شام
نوعی خوراک که با گوشت کوبیده، پیاز، تخم مرغ و آرد معمولاً آرد نخود تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شامه
تصویر شامه
پردۀ نازک، غشا، روسری زنان، دستمال، روپاک، چارقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صامت
تصویر صامت
مقابل ناطق، ساکت، خاموش، ناتوان در سخن گفتن، (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا، در علم زبانشناسی واجی که در گذر خود از اندام های گویایی به مانعی برخورد می کند مانند ج، د، ر، همخوان، بی صدا، کنایه از زر و سیم
صامت و ناطق: کنایه از دارایی شخص از زر و سیم و چهارپایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قامت
تصویر قامت
قد، بلندی تنۀ آدمی، اندام
اذان خفیف و کلماتی که در آغاز نماز می گویند، اقامه
قامت بستن (زدن، گفتن): به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن
قامت کردن: به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن، برای مثال بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت / در نماز آیند آن ها یی که قامت می کنند (اوحدی - ۲۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهامت
تصویر شهامت
دلیری، بی باک و نترس بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صامت
تصویر صامت
خاموش، خموش، ساکت
فرهنگ لغت هوشیار
سلولی در نبانات عالی و عموم پیدا زادان، تولید مثل و بقای نسل بوسیله دو سلول مولد نر و ماده بنام گامت صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قامت
تصویر قامت
قد، بالا، رعنا و موزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شئامت
تصویر شئامت
شومی نکبت بدبختی بد فالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمات
تصویر شمات
تک ندارد سر شکستگان سر کوفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامخ
تصویر شامخ
بلند، مرتفع، رفیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامس
تصویر شامس
آفتابی، توسن اسپ، تندخوی مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامل
تصویر شامل
فراگیرنده، عمومیت دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند، بینی، شم ادراک بویها روسری زنان، چارقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامی
تصویر شامی
نوعی خوراکی که با گوشت و آرد و غیره طبخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامت
تصویر سامت
بستوه آمدن، بیزار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهامت
تصویر شهامت
شجاعت، شیر دلی، جرات، زرنگ و چالاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامخ
تصویر شامخ
((مِ))
مرتفع، بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قامت
تصویر قامت
اذان خفیف که پس از اذان گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهامت
تصویر شهامت
((شَ مَ))
دلیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صامت
تصویر صامت
((مِ))
بی صدا، خاموش، اموال غیر جاندار مانند زر و سیم، اسباب، جامه و خانه و غیره، حرفی که حرکت نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شآمت
تصویر شآمت
((شَ مَ))
شئامت، بدبختی، شومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشامت
تصویر اشامت
((اِ مَ))
پراکنده کردن، درآمدن در کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامل
تصویر شامل
((مِ))
فراگیرنده، حاوی، در بردارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامه
تصویر شامه
((مِّ))
یکی از حواس پنجگانه که بوی ها را درک می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامه
تصویر شامه
((مَ یا مِ))
روسری، دستمال، پرده نازکی که روی برخی اعضای داخلی بدن مانند کلیه، شش و... قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامی
تصویر شامی
نوعی کباب مرکب از گوشت کوبیده و آرد نخودچی که در روغن سرخ کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قامت
تصویر قامت
((مَ))
قد، اندام، تنه آدمی، جمع قامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامل
تصویر شامل
در بر گیرنده، دارای
فرهنگ واژه فارسی سره