آب رو باریکی که گرداگرد حوض درست می کنند، پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را می شویند، جای شستن پا، محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند پاشویه دادن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن پاشویه کردن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن، پاشویه دادن
آب رو باریکی که گرداگرد حوض درست می کنند، پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را می شویند، جای شستن پا، محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند پاشویه دادن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن پاشویه کردن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن، پاشویه دادن
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر. در 30هزارگزی جنوب خورموج و 4هزارگزی خاور رودمند در جلگه واقعست. هوایش گرم و 328 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات، خرما و شغل مردمش زراعت و راهش فرعیست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است بیک فرسنگی شمال کاکی. (فارسنامۀ ناصری)
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر. در 30هزارگزی جنوب خورموج و 4هزارگزی خاور رودمند در جلگه واقعست. هوایش گرم و 328 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات، خرما و شغل مردمش زراعت و راهش فرعیست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است بیک فرسنگی شمال کاکی. (فارسنامۀ ناصری)
کاروبار. (منتهی الارب). مشغله. آنچه انسان را مشغول دارد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، دور رفتن. (منتهی الارب) ، سرخ شدن غورۀ خرما و برنگ آمدن آن. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، صاحب غورۀ زرد و سرخ شدن خرمابن. (منتهی الارب)
کاروبار. (منتهی الارب). مشغله. آنچه انسان را مشغول دارد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، دور رفتن. (منتهی الارب) ، سرخ شدن غورۀ خرما و برنگ آمدن آن. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، صاحب غورۀ زرد و سرخ شدن خرمابن. (منتهی الارب)
چادری را گویند که زنان بر سر کنند. (برهان) (آنندراج). سرپوش زنان از چادر و غیره، آنچنان که در مجمعالفرس آمده است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). مقنعه و باشامه ای که زنان بر سر کنند. (ناظم الاطباء). سرانداز زنان. خمار. باشام. باشامه. (فرهنگ رشیدی). رجوع به باشام و باشامه و باشمه و خمار شود
چادری را گویند که زنان بر سر کنند. (برهان) (آنندراج). سرپوش زنان از چادر و غیره، آنچنان که در مجمعالفرس آمده است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). مقنعه و باشامه ای که زنان بر سر کنند. (ناظم الاطباء). سرانداز زنان. خمار. باشام. باشامه. (فرهنگ رشیدی). رجوع به باشام و باشامه و باشمه و خمار شود
دونی و دغائی و حیله باشد. (صحاح الفرس) ، دوبینی و دودلی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : گرنه خاتوله خواهی آوردن آن چه حیله ست و تنبل و دستان ؟ دقیقی. اکنون که همینت باز دارد خاتوله کنی و چند گون شر. ؟
دونی و دغائی و حیله باشد. (صحاح الفرس) ، دوبینی و دودلی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : گرنه خاتوله خواهی آوردن آن چه حیله ست و تنبل و دستان ؟ دقیقی. اکنون که همینت باز دارد خاتوله کنی و چند گون شر. ؟
شملۀ دستار باشد. (فرهنگ جهانگیری). بر وزن و معنی شاشوله است که علاقه و شملۀ دستار باشد. (برهان قاطع). طرۀ دستارکه از عمامه بیاویزند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). شمله و علاقۀ دستار. (ناظم الاطباء) : شاغولۀ دستار تو اینجا نخرند دستار نگهدار و برو بر سر پیچ. ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری)
شملۀ دستار باشد. (فرهنگ جهانگیری). بر وزن و معنی شاشوله است که عِلاقه و شملۀ دستار باشد. (برهان قاطع). طرۀ دستارکه از عمامه بیاویزند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). شمله و عِلاقۀ دستار. (ناظم الاطباء) : شاغولۀ دستار تو اینجا نخرند دستار نگهدار و برو بر سر پیچ. ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری)
دهی از دهستان لاهیجان شهرستان مهاباد. دارای 452 تن سکنه. آب آن از رود خانه نقده. محصول آن غلات، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان لاهیجان شهرستان مهاباد. دارای 452 تن سکنه. آب آن از رود خانه نقده. محصول آن غلات، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
خوراکی است و طرز تهیه آن چنین است: گوشت سینه گوسفند را خرد کنند و در کمی روغن سرخ نمایند. سپس آب در آن ریزند و مطابق گوشت لوبیای سفید و دو دانه پیاز (و اگر بخواهند یک دانه سیر) و نمک و فلفل بقدر لازم ریزند و یک دسته جعفری روی آن گذارند و طبخ کنند تا آب دیگ مانند سس غلیظ شود. آنگاه جعفری را خارج کنند و خوراک را در ظرف کشند
خوراکی است و طرز تهیه آن چنین است: گوشت سینه گوسفند را خرد کنند و در کمی روغن سرخ نمایند. سپس آب در آن ریزند و مطابق گوشت لوبیای سفید و دو دانه پیاز (و اگر بخواهند یک دانه سیر) و نمک و فلفل بقدر لازم ریزند و یک دسته جعفری روی آن گذارند و طبخ کنند تا آب دیگ مانند سس غلیظ شود. آنگاه جعفری را خارج کنند و خوراک را در ظرف کشند