نوعی از مار بزرگ و عظیم باشد، (برهان)، مرکب از: شار + مار، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، مار بزرگ، (رشیدی)، مار سخت بزرگ، (شرفنامۀ منیری) (سروری)، برغمان: شور مورند حسودانش اگر چه گه لاف شارمارند و نفربا نفر آمیخته اند، خاقانی، رجوع به شار در معنی بزرگ شود
نوعی از مار بزرگ و عظیم باشد، (برهان)، مرکب از: شار + مار، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، مار بزرگ، (رشیدی)، مار سخت بزرگ، (شرفنامۀ منیری) (سروری)، برغمان: شور مورند حسودانش اگر چه گه لاف شارمارند و نفربا نفر آمیخته اند، خاقانی، رجوع به شار در معنی بزرگ شود
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
ملک ماران، ماری است درازای دو بدست تا سه بدست، و بر سر او نشانی چون اکلیلی یعنی تاجی، و سر او تیز چون اکلیلی یعنی تاجی، و سر او تیز باشد و چشم او سرخ و لون او بسیاهی و زردی زند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
ملک ماران، ماری است درازای دو بدست تا سه بدست، و بر سر او نشانی چون اکلیلی یعنی تاجی، و سر او تیز چون اکلیلی یعنی تاجی، و سر او تیز باشد و چشم او سرخ و لون او بسیاهی و زردی زند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
ظاهراً مصحف شابهار، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، نام موضعی است که گروهی از گبران در آن توطن دارند، (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) (تحفه الاحباب اوبهی)، نام جایی و گروهی از گبران است، (سروری)، شاماز، (برهان قاطع)، این کلمه را در فرهنگها عموماً بمعنی جایی از گبران یا جای گبران نوشته اند و هیچیک شاهدی ندارند تنها در حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است: شامار نام جایگاه گروه گبران است، کلمه شامار از بیت منطقی رازی: همه کس صنما ترا پرستد و ما ازآتش دل آتش پرست شاماریم، چون وصفی ازبرای آتش پرست می نماید نه نام محلی، (از یادداشت مؤلف)
ظاهراً مصحف شابهار، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، نام موضعی است که گروهی از گبران در آن توطن دارند، (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) (تحفه الاحباب اوبهی)، نام جایی و گروهی از گبران است، (سروری)، شاماز، (برهان قاطع)، این کلمه را در فرهنگها عموماً بمعنی جایی از گبران یا جای گبران نوشته اند و هیچیک شاهدی ندارند تنها در حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است: شامار نام جایگاه گروه گبران است، کلمه شامار از بیت منطقی رازی: همه کس صنما ترا پرستد و ما ازآتش دل آتش پرست شاماریم، چون وصفی ازبرای آتش پرست می نماید نه نام محلی، (از یادداشت مؤلف)
قریه ای به اسپانیا است، و آن قریه ای است که ناپلئون اول هنگامی که شهر مجریط تسلیم او گشت در آن جای داشت، رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 342 و اسپانیا شود
قریه ای به اسپانیا است، و آن قریه ای است که ناپلئون اول هنگامی که شهر مجریط تسلیم او گشت در آن جای داشت، رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 342 و اسپانیا شود
هرکار مفت و رایگان که بزور و جبر اجرا گردد، (ناظم الاطباء)، سست و کاهل و بیکار، (ناظم الاطباء)، در فرهنگهای دیگر این کلمه دیده نشدو ظاهراً صحیح آن شاکار باشد، رجوع به شاکار شود
هرکار مفت و رایگان که بزور و جبر اجرا گردد، (ناظم الاطباء)، سست و کاهل و بیکار، (ناظم الاطباء)، در فرهنگهای دیگر این کلمه دیده نشدو ظاهراً صحیح آن شاکار باشد، رجوع به شاکار شود
شارمان، چارمان، چهارمان، نام سابق قصبۀ ساحلی چهار امام، (فریده) واقع در مازندران است، ولاش باو را در آنجابقتل رسانید، رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه وحید مازندرانی ص 90 و 215 و چهار امام شود
شارمان، چارمان، چهارمان، نام سابق قصبۀ ساحلی چهار امام، (فریده) واقع در مازندران است، ولاش باو را در آنجابقتل رسانید، رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه وحید مازندرانی ص 90 و 215 و چهار امام شود
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان، دارای 365 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن حبوبات، توتون و میوه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) دهی از دهستان علمدار گرگر بخش جلفای شهرستان مرند، دارای 250 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی از بخش گوران شهرستان شاه آباد، دارای 260 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و میوه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان، دارای 365 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن حبوبات، توتون و میوه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) دهی از دهستان علمدار گرگر بخش جلفای شهرستان مرند، دارای 250 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی از بخش گوران شهرستان شاه آباد، دارای 260 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و میوه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس