- شارستان
- شهرستان، شهر
معنی شارستان - جستجوی لغت در جدول جو
- شارستان
- قسمت اصلی شهرهای قدیم که در پیرامون قلعه ساخته می شد، شهرستان، شهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گلستان، جای پرجا
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
شهر بزرگ با توابع
زمینی که دارای شوره است شوره زار
شوره زار، زمین پرشوره
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
کار بزرگ و برجسته، محل کار، کارگاه، قصه، حکایت، داستان، برای مثال خم زلف تو دام کفر و دین است / ز کارستان او یک شمّه این است (حافظ - ۱۲۸)
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد، جای شکار کردن، شکارگاه، نخجیرگاه، صیدگاه، متصیّد
پارسی تازی گشته بیمارستان بیمارستان
((شَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
شهر بزرگ با توابع آن، هر یک از تقسیمات اداری استان که خود به چند بخش تقسیم می شود و زیر نظر فرماندار اداره می شود
انارستان، باغ انار
زمینی که در آن بوته های خار بسیار روییده باشد، خارزار، خارسان
بخشی از یک استان، شامل شهر و توابع آن، شارستان، شارسان، شارستان
شهرستان شهر مدینه، نفس شهر یعنی دکان ها و خانه ها که بر گرداگرد ارگ یا قهندز ساخته باشند هرچه در اندرون یک شهر بود مقابل ربض
شهرستان، برای مثال برآورد پرمایه ده شارسان / شد آن شارسان ها کنون خارسان (فردوسی۲ - ۱۹۰۸) ، یکی شارسانی برآورد شاه / پر از برزن و کوی و بازارگاه (فردوسی۵/۵ حاشیه)
گورستان
آرابسک
قانون، فتوا، فتوی
قبرستان
باغ حدیقه
جائی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد
باغ و زمینی که در آن درختهای انارکشت شده باشد
فتوی قضا. آنکه اجرای عدالت کند داور قاضی، پادشاه امیر، نماینده دولت در دادگاه که علیه مجرمان ادعا نامه صادر کند مدعی العموم
باغ خرما کویکستان
اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به تقطه دیگر برد
فصل گرما و زمان تابش یکی از چهار فصل سال بین بهار و پائیز
فرانسوی لافزن چاچول باز (گویش گیلکی) پزشک نما حقه باز متقلب. شیاد، حقه باز، چاخان
گازرگاه، رخت شوی خانه