- شادیار (پسرانه)
- شاد و خوشحال
معنی شادیار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معاون دادستان وکیل عمومی
معاون دادستان، وکیل عمومی
معاون دادستان
جمع دیر، کنشت ها
شدکار، برای مثال به زخم پای ایشان کوه دشت است / به زخم یشک ایشان دشت شدیار (عنصری - ۳۹) ، یکی را زمین بوستان است و شوره / یکی کشت و فالیز و شدیار دارد (ناصرخسرو۱ - ۲۲۳)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قهرمان، نیرومند، شاه دلیر، نام پسر داریوش هخامنشی، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مهربان، با محبت، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور
انگبین بر گرفتن (از کندو یا از درختان)، فربه شدن ستور
مسرور
تبریک
هر غذائی که نفخ بیاورد
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
متکبر معجب بانخوت
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته