جدول جو
جدول جو

معنی شادخ - جستجوی لغت در جدول جو

شادخ
کودک، جوان، ریزه و نازک و تر و تازه
تصویری از شادخ
تصویر شادخ
فرهنگ فارسی عمید
شادخ
(دِ)
ریزۀ نازک و تر و تازه، کودک و جوان. (منتهی الارب). غلام شادخ، شاب. (اقرب الموارد).
- امر شادخ، کار ناراست و مایل از توسط و اعتدال. (منتهی الارب). مائل عن القصد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شادخ
(دِ)
قریه ای است در چهار فرسخی بلخ و نسبت به آن شادیاخی است. (از انساب سمعانی). در فارسی نسبت به آن شادخی آمده است. رجوع به شادخی شود:
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه شرق ز گنج ملوک قلعۀ نای.
فرخی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
شادخ
هندوانه کبستک (حنظل کوچک)، ریزه، تر و تازه، کودک، کار ناراست
تصویری از شادخ
تصویر شادخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادی
تصویر شادی
(دخترانه)
شادمانی، خوشحالی، شور شادان، شادمان، خوشحال، شادمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادک
تصویر شادک
(دخترانه)
نام مستعار سمک در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادرخ
تصویر شادرخ
(دخترانه)
آنکه چهره ای شاد و متبسم دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شامخ
تصویر شامخ
بلند، مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادی
تصویر شادی
شادمانی، خوشحالی، خوش دلی، جشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادخو
تصویر شادخو
خوشحال، شادمان، خوش و خرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادخه
تصویر شادخه
لکۀ سفید در چهره، برص، لکۀ ننگ
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
نسبت است به شادخ:
دی ز من پرسید معروفی ز معروفان بلخ
از شما پوشیده چون دارم عزیز شادخی.
انوری (از فرهنگ جهانگیری).
و رجوع به شادیاخی وشادخ شود
لغت نامه دهخدا
(دِ خَ)
تأنیث شادخ. (اقرب الموارد). سپیدی فراخ روی. (منتهی الارب). سپیدی که بر روی آشکار گردد از پیشانی تا بینی. (اقرب الموارد) ، راجز درباره مردی که پدر خود را کشته بود گفته است: ’قد رکب الشادخه المحجله’ یعنی مرتکب عمل زشت و ناپسند آشکاری شد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
خوشحال، (آنندراج)، خوش و مسرور و خوشحال و شادمان و خرم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شادح
تصویر شادح
مرغزار گیاه فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادن
تصویر شادن
آهو بره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادی
تصویر شادی
میمون، خوشحالی، خوشنودی، خوشدلی، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارخ
تصویر شارخ
جوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادخو
تصویر شادخو
خوش و خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادخه
تصویر شادخه
مونث شادخ کار ناپسند، سپیدی روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامخ
تصویر شامخ
بلند، مرتفع، رفیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادخه
تصویر شادخه
((خَ))
سفیدی پیشانی اسب، که تا بینی آن رسیده با شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادن
تصویر شادن
((دِ))
آهو بره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامخ
تصویر شامخ
((مِ))
مرتفع، بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادی
تصویر شادی
Jolliness, Jubilance, Jubilation, Blissfulness, Elation, Exultation, Merriment, Merriness, Mirth, Sappiness, Joy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شادی
تصویر شادی
bonheur, exaltation, exultation, gaieté, joie, allégresse, jubilation, (FR) tendresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شادی
تصویر شادی
felicidade, exaltação, exultação, alegria, júbilo, (PT) doçura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شادی
تصویر شادی
felicidad, éxtasis, exultación, alegría, júbilo, (ES) dulzura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شادی
تصویر شادی
beatitudine, esaltazione, esultanza, allegria, gioia, giubilo, (IT) dolcezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شادی
تصویر شادی
Glückseligkeit, Erhebung, Exultation, Heiterkeit, Freude, Jubel, Fröhlichkeit, (DE) Süße
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شادی
تصویر شادی
幸福 , 兴高采烈 , 欢欣 , 欢乐 , 快乐 , 喜悦 , 欢腾 , 甜美
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شادی
تصویر شادی
błogosławieństwo, uniesienie, euforyczny, radość, (PL) słodycz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شادی
تصویر شادی
блаженство , піднесення , екстаз , радість , радість , тріумф , солодкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شادی
تصویر شادی
блаженство , восторг , ликование , радость , радость , веселье , сладость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شادی
تصویر شادی
geluk, euforie, jubel, vrolijkheid, vreugde, gejuich, (NL) zoetheid
دیکشنری فارسی به هلندی