- شابک
- درهم پیچیده
معنی شابک - جستجوی لغت در جدول جو
- شابک ((بَ))
- شماره استاندارد بین المللی کتاب (اختصار)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
باباک، پدر غنی، حاکم ایل، پدر کوچک، نام پیشوای خرم دینیان، استوار، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا، پدر اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد علی اصغر سریری (نگارش کردی: بابهک)
آنتن
پدر (بتحبیب) : (پسر گفتش ای بابک نامجوی، یکی مشکلت می بپرسم بگوی) (بوستان)
چالاک، فرز، تند، سبک چست و چالاک زرنگ، ماهر زبر دست، تازیانه شلاق
خاردار، تیز
شاخ کوچک شاخ کوچک
مونث شاب برنا دختر
چپل کودک فربه و تنبل (گویش گیلکی)
ناز پرورده نوجوان
پارسی تازی گشته سارک سارو سار ازپرندگان پرنده ایست سیاه رنگ سارک ساری شارو
جمع شبکه، پرویزن ها دام ماه دامساز دامگذار هر چیز سوراخ سوراخ، پنجره و روزنه سوراخ سوراخ، تور ماهیگیری، جمع شباک شبکات. یا شبکه جاسوسی. دسته های جاسوسان با تشکیلات خاص که در کشوری به جاسوسی اشتغال ورزند
چوبی که خمیر را بدان پهن کنند وردنه چوبک، چوب پاسبانان
چینه دان، سنگدان مرغ
سار، پرنده ای کوچک و سیاه رنگ و حلال گوشت و بزرگ تر از گنجشک، شارو، شار، ساروک، سارک، سارج، ساری، ساسر
عنوان احترام آمیز و مهربانانۀ فرزند به پدر، پدر جان، برای مثال یک بار طبع آدمیان گیر و مردمان / گر آدم است بابت و فرزند بابکی (اسدی - لغت نامه - بابک) ، پرورش دهنده، تربیت کننده، امین، استوار، درستکار
رباب، چهارتار، در علم زیست شناسی تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
چست و چالاک، سریع، برای مثال با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابک پای (نظامی۴ - ۵۹۵) ، به سرعت، ماهرانه، زیبارو، تازیانه، زرنگ، ماهر، زبردست
شبکه ها، چیزهای سوراخ سوراخ، تورهای ماهیگیری، دامهای صیادی، چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم که در یک رشته کار می کنند، جمع واژۀ شبکه
کابوک} چو کبتر تبسی خانه کرده نهر کابک چو مار سغدی ره یافته بهر کاواک) (سوزنی)
جای بلند
لانه مرغ، زنبیلی که در میان خانه بیآویزند تا کبوتر در آن آشیانه کند، کابوک، کاوک، کاواک، کاووک
چوبک، چوب کوچک
شاخ کوچک، شاخۀ کوچک، برای مثال در جلوات آمده ست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمده ست شاخک شاهسپرم (منوچهری - ۷۰)
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، آشیان، آشانه، پدواز، کابوک، پیواز، بتواز، تکند، وکر، وکنت، آشیانه، پتواز