جدول جو
جدول جو

معنی سیروانی - جستجوی لغت در جدول جو

سیروانی
ساربان. (دزی ج 1 ص 713)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیروانا
تصویر نیروانا
(دخترانه)
آخرین مرحله سلوک در نزد بودا که مرحله محو شدن جنبه حیوانی وجود و رسیدن به کمال است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه ها درست می کنند
از مردم شیروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسروانی
تصویر خسروانی
خسروی، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های راست پنج گاه و ماهور
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به سیستان، اهل سیستان، یکی از لهجه های مهم ایرانی است که مردم سیستان بدان تکلم کنند، فرهنگ نویسان آنرا یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده اند، ابوریحان بیرونی در صیدنه چند لغت از لهجۀ سیستان قدیم آورده است، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی ازدهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 57/5 هزارگزی باختر مهاباد و 5هزارگزی باختر شوسۀ خانه به نقده، کوهستانی، سردسیر، سالم، دارای 61 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصولات آنجا غلات و توتون و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
وی روشنی. بیراهی. بیروشی
لغت نامه دهخدا
برمه، نام جمهوری واقع در جنوب شرقی آسیا در شبه جزیره هندوچین، پایتختش رانگون است، و رجوع به برمه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ)
طیب بن محمد مکنی به ابوطاهر از شاعران خراسان به زمان آل سامان بوده و به سال 342 هجری قمری وفات یافته است حکیم ابوالقاسم فردوسی به زمان مشیب از حال خود خبر دهد و شعری از او تضمین کند و گفته:
بیاد جوانی کنون مویه دارم
برین بیت بوطاهر خسروانی
جوانی من از کودکی یاد دارم
دریغ از جوانی دریغ از جوانی.
(از انجمن آرای ناصری).
سوزنی نیز در اشعار زیر چنین از او نام می برد:
بیچاره سوزنی که بسودای غازییی
شد همچو خسروانی خسران زده تنش
چون خسروانی از غم غازی نحیف شد
زانگونه سوزنی که ندانی ز سوزنش
ای کاش خسروانی بودی در این زمان
تا بودی آستان خداوند مسکنش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
خانه عاریتی:
چو داری در خراسان مرزبانی
چرا جویی دگر جا ایرمانی،
(ویس و رامین)،
تو خود گیر کاندر جهان دیر مانی
چو بنیاد بر خانه ایرمانی،
(از تاریخ گزیده)، لغهً مرکب است از ایزد (فرشته) + گشن (نر، فحل) + اسب، جمعاً یعنی دارندۀ اسب نر ایزدی، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ حَ نی ی)
مرد درازریش. (منتهی الارب). رجل سیحفانی اللحیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ده کوچکی است از دهستان مرکزی شهرستان سراوان. واقع در90هزارگزی جنوب خاوری سراوان نزدیک مرز پاکستان. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به سیرجان که از بلاد کرمان میباشد، (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
منسوب به قیروان. (از معجم البلدان). رجوع به قیروان شود
لغت نامه دهخدا
خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند، (ناظم الاطباء)، سقفی پوشیده از تنکۀ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته، (یادداشت مؤلف)، نوعی خیمۀ چهارگوشه، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
منسوب و متعلق به ملک شیروان. (ناظم الاطباء). از مردم شیروان. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی. سکنۀ آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
شغل شیروان. شیربانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از میرواری
تصویر میرواری
باج و خراجی که از راه گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب و حلب بر روی سقف بعضی خانه ها درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
طبق آیین بودا هر فرد انسان باید مراحلی را در اخلاق و سلوک بپیماید تا بمرحله کمال و (فنا) - که بودا آنرا نیروانا نامد - برسد، عبارتست از فرو نشاندن آتش نفس یعنی آن جنبه حیوانی معصیت خیز که بحکم (کارما) در سرشت بشر برای ادامه حیات موجود است و همیشه انسان را زمین گیر میکند و این عمل بوسیله پرورش جنبه مخالف آن جنبه حیوانی صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناروانی
تصویر ناروانی
کساد، بی رواجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میزوانی
تصویر میزوانی
میزبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتروانی
تصویر شتروانی
شغل شتربان نگهبانی شتر ساربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرمونی
تصویر سیرمونی
سیری اشباع: از خودن سیرمونی ندارد (نداره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرجانی
تصویر سیرجانی
منسوب به سیرجان از مردم سیرجان اهل سیرجان
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوروانی
تصویر ستوروانی
تربیت و نگهبانی ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به خسروان. شاهانه خسروی، نوعی سرود بنثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسرو پرویز میخواند لحن سی و یکم باربدی، گوشه ای در ماهور راست پنجگاه شور، نوعی شراب اصفهانی، نوعی دینار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساربانی
تصویر ساربانی
شتربانی ساروانی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سیستان از مردم سیستان اهل سیستان سگزی، زبان و لهجه مردم سیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسروانی
تصویر خسروانی
((خُ رَ))
شاهانه، نوعی سرود به نثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسروپرویز می خواند، دینار شاهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخوانی
تصویر سرخوانی
((~ خا))
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرودگویی، تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دیگران ذکر گویند، استهزاء، تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی، پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیرمونی
تصویر سیرمونی
سیری، سیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب، حلب و آهن روی سقف بعضی از خانه ها سازند، نوعی خیمه چهارگوش
فرهنگ فارسی معین