جدول جو
جدول جو

معنی سیر - جستجوی لغت در جدول جو

سیر
جمع سیرت، عادتها و خصلتها گشت و تفریح و گردش و سفر و سیاحت
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ لغت هوشیار
سیر
رفتن و گردش کردن، راه رفتن، گردش، بررسی
سیر الی الله: در تصوف رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت
سیر آفاق و انفس: کنایه از رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انسانی
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی عمید
سیر
سیرت ها، طریق ها، روش ها، مذاهب، سنت ها، هیئت ها، جمع واژۀ سیرت
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی عمید
سیر
مقابل گرسنه، آنکه تازه غذا خورده و معده اش پر است و دیگر میل به خوراک ندارد
پر، سرشار
بیزار
واحد اندازه گیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم یا ۱۶ مثقال یا یک چهارم من تبریز، استیر
غدۀ زیرزمینی گیاه سیر با قطعه های جداگانه و سفید رنگ در غشاهای نازک و ظریف که بوی تندی دارد، گیاه این غده که علفی، پایا و از خانوادۀ سوسن است
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی عمید
سیر
((س یَ))
جمع سیرت، روش ها
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی معین
سیر
گیاهی است از تیره سوسنی ها، علفی و پیازدار که شامل برگ های باریک دراز است. قسمت مورد استفاده آن همان قسمت غده های زیرزمینی وی است. برای سیر در تداوی اثر ضدعفونی کننده و اشتهاآور و ضد کرم و کم کننده فشار خون ذکر شده است. به علت وجود ما
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی معین
سیر
واحدی برای وزن برابر با 75 گرم
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی معین
سیر
((پس.))
پسوندی است دال بر مکان، سردسیر
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی معین
سیر
((سَ یا س))
راه رفتن، گردش کردن، رفتار، گردش، حرکت
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی معین
سیر
کسی که معده اش از غذا پر است، بیزار، متنفر، رنگ تند
تصویری از سیر
تصویر سیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
برده، دستگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسیر
تصویر خسیر
زیانکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسیر
تصویر تسیر
گشت گشت وگذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
حسرت برنده، افسوس خور، خسته و مانده، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، بندی، زندانی، کسی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
((اُ))
گرفتار، برده، بنده، مفرد اسراء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
((حَ))
درمانده، حسرت خور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیروس
تصویر سیروس
(پسرانه)
شکل فرانسوی کوروش، کوروش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیرنگ
تصویر سیرنگ
(دخترانه)
سیمرغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیرخ
تصویر سیرخ
(پسرانه)
نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیرانوش
تصویر سیرانوش
(دخترانه)
نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیرجان
تصویر سیرجان
سیرگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیرگان
تصویر سیرگان
سیرجان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیری
تصویر سیری
عدم رغبت به طعام، پری و سرشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیره النبویه
تصویر سیره النبویه
کارنامه پیامبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیره
تصویر سیره
روش، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرون
تصویر سیرون
برودت نزدیک به اعتدال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیروسلوک
تصویر سیروسلوک
طی طریق و راه پیمودن و ریاضت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیروس
تصویر سیروس
لاتینی تازی گشته کیمار شاخکی (کیمار) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرو گشت
تصویر سیرو گشت
گردش، تفرج، تفریح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرو
تصویر سیرو
خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرنگ
تصویر سیرنگ
مرغی است افسانه یی سیمرغ، خیال محال اندیشه باطل و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرمونی
تصویر سیرمونی
سیری اشباع: از خودن سیرمونی ندارد (نداره)
فرهنگ لغت هوشیار