جدول جو
جدول جو

معنی سیبویه - جستجوی لغت در جدول جو

سیبویه
(پسرانه)
سیب کوچک، بوی سیب، نام دانشمند نحوی نامدار در قرن دوم که در شیراز می زیسته است
تصویری از سیبویه
تصویر سیبویه
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرویه
تصویر شیرویه
(پسرانه)
شجاع، دلیر، شکوهمند، صاحب شأن، صاحب شوکت، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسرخسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیدبویه
تصویر بیدبویه
اکالیپتوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوبویه
تصویر بوبویه
هدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوره
تصویر سابوره
پشت پائی، مخنث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثیبوبه
تصویر ثیبوبه
چو پازدگی
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز سه گوشه عموما مثلث، لچک زنان مخصوصا، نوعی خوراکی و آن چنانست که خمیر آرد گندم را سه گوشه برند و در آن قیمه گوشت و لپه جای دهند و پزند، قطاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسیه
تصویر سیاسیه
مونث سیاسی شهرمداریک ساستاریک وینارتاریک مونث سیاسی روابط سیاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرویه
تصویر شیرویه
شیر مانند، شجاع و دلیر، صاحب شان و شوکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوبویه
تصویر بوبویه
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، مرغ سلیمان، پوپو، شانه سرک، بدبدک، پوپش، بوبو، پوپ، پوپک، کوکله، بوبه، شانه سر، پوپؤک، بوبک، شانه به سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیبوبه
تصویر غیبوبه
ناپدیدی، دوری به گواژ، فرو رفتن نشستن ستارگان، نهفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت فاصله بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن بمنزله گلو طاق و سقف است: صفه ای تا فلک سر آورده گیلوی طاق او بر آورده (نظامی هفت پیکر. چا. استانبول 211 چا. ارمغان. 254)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
((تَ))
زن پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنبوسه
تصویر سنبوسه
((سَ سَ یا س))
هر چیز سه گوش، لچک زنانه، نوعی خوراک که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوش می برند و در آن قیمه گوشت و لپه می پیچند و طبخ می کنند
فرهنگ فارسی معین
نوعی خوراک یا آش که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوشه می برند و در آن گوشت و پورۀ سیب زمینی می پیچند و طبخ می کنند، لچک زنانه، هر چیز سه گوشه، مثلث شکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
زن پیر، پیرزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابوره
تصویر سابوره
هیز، مخنث، پشت پایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبوله
تصویر سبوله
خوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوطه
تصویر سبوطه
فرو هشتگی موی، تپ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سبوس آرد گندم و جو، خشکیی مانند سبوس که در سر آدمی پیدا شود حزازه، نوزاد حشره ای که از آرد گندم پیدا شود و از آرد گندم و جو و برنج تغذیه کند و آن سیاه رنگ و کوچک است و در لای آرد چندم و جو و برنج حرکت کند و از ذرات آرد شده تغذیه نماید شپشه، ریزه چوب که از دم اره جدا شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوره
تصویر سبوره
پشت پائی، مخنث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوچه
تصویر سبوچه
سبوی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
سبعیت در فارسی درند گی، درنده خویی هفتیان هفتگرایان نام دیگر اسمعیلیه که شماره هفت را اشویی می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلبیه
تصویر سلبیه
مونث سلبی صفات سلبیه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیویل
تصویر سیویل
شهری، غیر رسمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیوله
تصویر سیوله
روانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیبیا
تصویر سیبیا
ماهی مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوچه
تصویر سبوچه
سبوی کوچک، کوزۀ کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیویل
تصویر سیویل
غیر نظامی، شخصی مثلاً لباس سیویل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبوسه
تصویر سبوسه
سپوسه، سپوس، شورۀ سر انسان، خاک اره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبویه
تصویر نبویه
مونث نبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یبوسه
تصویر یبوسه
یبوست در فارسی: خشکی خشک ری گیرش (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیویل
تصویر سیویل
غیرنظامی، کشوری
فرهنگ فارسی معین
نوعی ماهی دریایی شبیه خرچنگ که ظاهر بدنش صدفی است و داخل آن مادۀ سیاه رنگی وجود دارد که با آن می توان نوشت و در طب برای درمان بیماری پوستی به کار می رود، ماهی مرکب
فرهنگ فارسی عمید