عمرو بن عثمان بن قنبر مولی بنی الحارث بن کعب بن عمر بن وعله بن خالد بن مالک بن أدد، مکنی به ابوبشر یا ابوالحسن. ایرانی و از مردم شیراز است و امام النحاه لقب اوست. او نحو را از خلیل، عیسی بن عمر، یونس و جز آنان فراگرفت و علم لغت از ابی الخطاب اخفش کبیر و جز او کسب کرده. او راست:الکتاب در نحو، کتابی که علمای سلف و خلف از تألیف مانند آن عاجز آمدند. و او بروزگار رشید در 32سالگی بقصد درک خدمت یحیی بن خالد بعراق رفت و در حضور یحیی کسائی و اخفش را با او مناظره رفت و یحیی ده هزار درهم بدو داد و او به بصره و از آنجا بموطن خویش شیراز بازگشت و در آنجا در چهل واند سالگی بسال 177 ه. ق. درگذشت. گویند هر کس که درصدد آموختن و تعلم الکتاب برمی آمد، ابوالعباس مبرد بدو می گفت: ’رکبت البحر’، یعنی به دریا درشدی و از این سخن تعظیم و استعظام این کتاب را میخواست. و مازنی می گفت: پس از الکتاب، در نحو کتابی بزرگ نوشتن شرم آور است. و گویند اصل سیبویه سیب بویه است به معنی بوی سیب. (از ابن الندیم). از جمله وقایع حیات وی مناظره او با کسایی در حضور یحیی بن خالد است. در مورد قرائت جمله: ’قد کنت اظن ان العقرب اشدلسعه من الزنبور فاذا هوهی و قالوا ایضاًفاذا هو ایاها’ سیبویه صورت دوم را انکار کرد و سرانجام خصمان بقضاوت عربی از مردم بادیه رضا دادند و آن داور به کسایی فتوی داد و سیبویه عراق را ترک گفت. یکی ماجرا را بنظم آورده. و شعر او به قصیدۀ زنبوریه معروف است. رجوع به مغنی اللبیب شود: گفت حق است این ولی ای سیبویه اتق من شر من احسنت الیه. مولوی
عمرو بن عثمان بن قنبر مولی بنی الحارث بن کعب بن عمر بن وعله بن خالد بن مالک بن أدد، مکنی به ابوبشر یا ابوالحسن. ایرانی و از مردم شیراز است و امام النحاه لقب اوست. او نحو را از خلیل، عیسی بن عمر، یونس و جز آنان فراگرفت و علم لغت از ابی الخطاب اخفش کبیر و جز او کسب کرده. او راست:الکتاب در نحو، کتابی که علمای سلف و خلف از تألیف مانند آن عاجز آمدند. و او بروزگار رشید در 32سالگی بقصد درک خدمت یحیی بن خالد بعراق رفت و در حضور یحیی کسائی و اخفش را با او مناظره رفت و یحیی ده هزار درهم بدو داد و او به بصره و از آنجا بموطن خویش شیراز بازگشت و در آنجا در چهل واند سالگی بسال 177 هَ. ق. درگذشت. گویند هر کس که درصدد آموختن و تعلم الکتاب برمی آمد، ابوالعباس مبرد بدو می گفت: ’رکبت البحر’، یعنی به دریا درشدی و از این سخن تعظیم و استعظام این کتاب را میخواست. و مازنی می گفت: پس از الکتاب، در نحو کتابی بزرگ نوشتن شرم آور است. و گویند اصل سیبویه سیب بویه است به معنی بوی سیب. (از ابن الندیم). از جمله وقایع حیات وی مناظره او با کسایی در حضور یحیی بن خالد است. در مورد قرائت جمله: ’قد کنت اظن ان العقرب اشدلسعه من الزنبور فاذا هوهی و قالوا ایضاًفاذا هو ایاها’ سیبویه صورت دوم را انکار کرد و سرانجام خصمان بقضاوت عربی از مردم بادیه رضا دادند و آن داور به کسایی فتوی داد و سیبویه عراق را ترک گفت. یکی ماجرا را بنظم آورده. و شعر او به قصیدۀ زنبوریه معروف است. رجوع به مغنی اللبیب شود: گفت حق است این ولی ای سیبویه اتق من شر من احسنت الیه. مولوی
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، مرغ سلیمان، پوپو، شانه سرک، بدبدک، پوپش، بوبو، پوپ، پوپک، کوکله، بوبه، شانه سر، پوپؤک، بوبک، شانه به سر
هُدهُد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پَر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، مُرغِ سُلِیمان، پوپو، شانِه سَرَک، بَدبَدَک، پوپَش، بوبو، پوپ، پوپَک، کوکَلِه، بوبِه، شانِه سَر، پوپُؤَک، بوبَک، شانِه بِه سَر
معبر و تعبیرکننده ای بود که در علم تعبیر مثل و نظیری نداشته. (برهان). اعراب چنانکه رسم ایشان است در این لغت تصرف کرده سین را به شین تبدیل کرده اند چنانکه ابن سیرین معبر را که مادرش شیرین بوده ابن سیرین کرده اند. (آنندراج) : بخت است بخواب دیدن خر ساهویه چنین نهاد تعبیر. سوزنی (از رشیدی). بعضی گویند نام زنی بوده است معبر ساهویه نام. (برهان)
معبر و تعبیرکننده ای بود که در علم تعبیر مثل و نظیری نداشته. (برهان). اعراب چنانکه رسم ایشان است در این لغت تصرف کرده سین را به شین تبدیل کرده اند چنانکه ابن سیرین معبر را که مادرش شیرین بوده ابن سیرین کرده اند. (آنندراج) : بخت است بخواب دیدن خر ساهویه چنین نهاد تعبیر. سوزنی (از رشیدی). بعضی گویند نام زنی بوده است معبر ساهویه نام. (برهان)
فرقه ای هستند که گویند: سعادت و شقاوت پیش از این نبشته شده است. طاعت سود ندارد و گناه زیان ندارد. (رسالۀ معرفه المذاهب، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات سال چهارم شمارۀ 1). گویند آدمی دو گروهند: اول نیکبختان اند که از ازل آزال رقم سعادت بر جبین ایشان کشیده اند و بهیچ گناه از درگاه دور نشوند، و هیچ معصیت ایشان را زیان ندارد. گروه دیگر بشقاوت موسومند و از دولت سرمدی محروم، ایشان را هیچ طاعت فائده ندهند و بهیچ عبادت صاحب سعادت نگردند. (رسالۀ هفتاد و دو ملت چ جواد مشکور ص 12)
فرقه ای هستند که گویند: سعادت و شقاوت پیش از این نبشته شده است. طاعت سود ندارد و گناه زیان ندارد. (رسالۀ معرفه المذاهب، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات سال چهارم شمارۀ 1). گویند آدمی دو گروهند: اول نیکبختان اند که از ازل آزال رقم سعادت بر جبین ایشان کشیده اند و بهیچ گناه از درگاه دور نشوند، و هیچ معصیت ایشان را زیان ندارد. گروه دیگر بشقاوت موسومند و از دولت سرمدی محروم، ایشان را هیچ طاعت فائده ندهند و بهیچ عبادت صاحب سعادت نگردند. (رسالۀ هفتاد و دو ملت چ جواد مشکور ص 12)
زن پیر باشد به زبان پارسیان. (جهانگیری). زن پیر را گویند بزبان زند و استا. (برهان). زن پیر بزبان مردم اصفهان. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). در لغت فرس ص 504آمده: صابوته زن پیر بود بزبان آسیان، قریع گوید: مرا که سال بهفتاد و شش رسید و رمید دلم ز شلۀ صابوته و ز زهرۀ تاز و بنابراین لغت مزبور از زبان آسی (محتملاً استی) است. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). رجوع به صابوته در این لغت نامه شود
زن پیر باشد به زبان پارسیان. (جهانگیری). زن پیر را گویند بزبان زند و استا. (برهان). زن پیر بزبان مردم اصفهان. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). در لغت فرس ص 504آمده: صابوته زن پیر بود بزبان آسیان، قریع گوید: مرا که سال بهفتاد و شش رسید و رمید دلم ز شلۀ صابوته و ز زهرۀ تاز و بنابراین لغت مزبور از زبان آسی (محتملاً استی) است. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). رجوع به صابوته در این لغت نامه شود
حیز و مخنث و پشت پائی را گویند. (برهان). هیز و مخنث. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی سبوره. (رشیدی). امرد. بی ریش. بی ننگ. پشت پا. تاز. سبوره. کنده. مأبون
حیز و مخنث و پشت پائی را گویند. (برهان). هیز و مخنث. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی سبوره. (رشیدی). امرد. بی ریش. بی ننگ. پشت پا. تاز. سبوره. کنده. مأبون
تأنیث سابوری. رجوع به سابوری شود، گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است. در ترجمه تاریخ قم آمده است: ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: ’ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مأمون، او راذراع سابوری میگفتند. و آن ذراع عبارت از دوازده قبضه بود، و مثال آن بر ستون مسجد اعظم منقش کرده اند ونشان و نمودار آن تا الیوم باقی است. پس این گز که مثال آن مصور است در مسجد سهل بن السبع بمیدان البسع (در قم) گزی است که حمزه بن الیسع از نزدیک هارون الرشید آورد. و آن ذراع بقم به رشیدیه معروف و مشهور است و به همدان به سابوریه همچنین ابوعلی در کتاب همدان حکایت میکند، ’ذراعی که عبداﷲ خردادبه بدان مساحت کرد آن نه قبضه و دو انگشت بود چنانچ میان آن ذراع و ذراع سابوریه تفاوت و نقصان بربع و ثلث عشر باشد. و آن ذراع که به همدان بوده است و در دیوان آن، هشت قبضه و دو انگشت بوده است، محمد بن الحسن از آن گز هیچ نبرید و کم نکرد الا یک انگشت. (تاریخ قم ص 29)
تأنیث سابوری. رجوع به سابوری شود، گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است. در ترجمه تاریخ قم آمده است: ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: ’ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مأمون، او راذراع سابوری میگفتند. و آن ذراع عبارت از دوازده قبضه بود، و مثال آن بر ستون مسجد اعظم منقش کرده اند ونشان و نمودار آن تا الیوم باقی است. پس این گز که مثال آن مصور است در مسجد سهل بن السبع بمیدان البسع (در قم) گزی است که حمزه بن الیسع از نزدیک هارون الرشید آورد. و آن ذراع بقم به رشیدیه معروف و مشهور است و به همدان به سابوریه همچنین ابوعلی در کتاب همدان حکایت میکند، ’ذراعی که عبداﷲ خردادبه بدان مساحت کرد آن نه قبضه و دو انگشت بود چنانچ میان آن ذراع و ذراع سابوریه تفاوت و نقصان بربع و ثلث عشر باشد. و آن ذراع که به همدان بوده است و در دیوان آن، هشت قبضه و دو انگشت بوده است، محمد بن الحسن از آن گز هیچ نبرید و کم نکرد الا یک انگشت. (تاریخ قم ص 29)
مؤنث خیبری. - سنۀ خیبریه، نام سال هفتم از نزول قرآن بمدینه. در این سال سورۀ طلاق و تحریم و احزاب نازل شد. این سال معادل با سال بیستم بعثت بود. (یادداشت مؤلف)
مؤنث خیبری. - سنۀ خیبریه، نام سال هفتم از نزول قرآن بمدینه. در این سال سورۀ طلاق و تحریم و احزاب نازل شد. این سال معادل با سال بیستم بعثت بود. (یادداشت مؤلف)
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین، فرزند مهتر ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی:... و این معنی مقالت بوجعفر بابویه قمی و همه بابوئیان است. (کتاب النقض ص 574). رجوع به ابن بابویه در همین لغت نامه شود
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین، فرزند مهتر ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی:... و این معنی مقالت بوجعفر بابویه قمی و همه بابوئیان است. (کتاب النقض ص 574). رجوع به ابن بابویه در همین لغت نامه شود
ابن سعد بن محمد بن الحسن بن الحسین بن علی بن الحسین بن بابویه اول. محدث است. رجوع به روضات الجنات ص 512 شود لقب جد والد احمد بن حسین بن علی حنائی لقب جد علی بن محمد اسوازی
ابن سعد بن محمد بن الحسن بن الحسین بن علی بن الحسین بن بابویه اول. محدث است. رجوع به روضات الجنات ص 512 شود لقب جد والد احمد بن حسین بن علی حنائی لقب جد علی بن محمد اسوازی
سیبریا. سیبری. دشتی پهناور که همه شمال آسیا را فراگرفته و از کوههای اورال (میان اروپا و آسیا) تا اقیانوس کبیر ممتد و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی محدود است. مساحت این دشت وسیع 1238000 کیلومتر مربعاست که تمام آن دشت و هموار است. فقط در شرق آن کوههای یا بلونویئی و استانووئی و در جنوب کوههای سایان و آستایی قرار دارد. رودخانه های ’اب’ ینی سئی، لنا و آمور در آن جریان دارند که به اقیانوس منجمد شمالی میریزند. جمعیت سیبریه درحدود 25 میلیون تن میباشد که از نژادهای بومی روسهای مهاجر هستند. سیبریه از لحاظ سیاسی بچهار قسمت تقسیم میشود: 1- جمهوری یا کوتسک که پایتخت آن ایرکوتسک درکنار رود ’لنا’ قرار دارد. 2- جمهوری بوریات و مغول که مرکز آن ورخنه اودینسک است. 3- سیبریۀ غربی که پایتخت آن نووسیبرسک است. 4- سیبریۀ شرقی که پایتخت آن ایرکوتسک در کنار دریاچۀ بایکال است. سیبریه مستور از جنگل است و زغال سنگ آن یکی از مهمترین معادن زغال سنگ دنیا است. (از فرهنگ فارسی معین)
سیبریا. سیبری. دشتی پهناور که همه شمال آسیا را فراگرفته و از کوههای اورال (میان اروپا و آسیا) تا اقیانوس کبیر ممتد و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی محدود است. مساحت این دشت وسیع 1238000 کیلومتر مربعاست که تمام آن دشت و هموار است. فقط در شرق آن کوههای یا بلونویئی و استانووئی و در جنوب کوههای سایان و آستایی قرار دارد. رودخانه های ’اب’ ینی سئی، لنا و آمور در آن جریان دارند که به اقیانوس منجمد شمالی میریزند. جمعیت سیبریه درحدود 25 میلیون تن میباشد که از نژادهای بومی روسهای مهاجر هستند. سیبریه از لحاظ سیاسی بچهار قسمت تقسیم میشود: 1- جمهوری یا کوتسک که پایتخت آن ایرکوتسک درکنار رود ’لنا’ قرار دارد. 2- جمهوری بوریات و مغول که مرکز آن ورخنه اودینسک است. 3- سیبریۀ غربی که پایتخت آن نووسیبرسک است. 4- سیبریۀ شرقی که پایتخت آن ایرکوتسک در کنار دریاچۀ بایکال است. سیبریه مستور از جنگل است و زغال سنگ آن یکی از مهمترین معادن زغال سنگ دنیا است. (از فرهنگ فارسی معین)
قسمت فاصله بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن بمنزله گلو طاق و سقف است: صفه ای تا فلک سر آورده گیلوی طاق او بر آورده (نظامی هفت پیکر. چا. استانبول 211 چا. ارمغان. 254)
قسمت فاصله بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن بمنزله گلو طاق و سقف است: صفه ای تا فلک سر آورده گیلوی طاق او بر آورده (نظامی هفت پیکر. چا. استانبول 211 چا. ارمغان. 254)