جدول جو
جدول جو

معنی سیاهیدان - جستجوی لغت در جدول جو

سیاهیدان
دوات، مرکبدان، ظرفی که در آن مرکب تحریر ریزند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه دانه
تصویر سیاه دانه
گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، شونیز، سنز، سنیز، سیاه تخمه، سیسارون، بوغنج، کرنج، غرمج، کبودان
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
شونیز است که به فارسی سیاه بیرغ گویند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). حبهالخضراء. نانخواه. نانخه. نانخاه. نانوخیه. (یادداشت بخط مؤلف). شونیز یا سیاه دانه دارای پنج تا هشت گلبرگ و دانه های سیاه رنگ آن از پنج تا هشت است و دانه های سیاه رنگ آن در برگه های وسط گل قرار گرفته و بوی مخصوصی دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 200)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
آرایش کردن. زینت دادن. پیراستن. آماده کردن. (ناظم الاطباء). آراستن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش اردل شهرستان شهرکرد که دارای 239 تن سکنه، و محصول عمده اش برنج و غلات آبی و دیمی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس، واقع در 20هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو باسعید به قشم، محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 100 تن است، آب آن از چاه و باران تأمین میگردد، محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی صید ماهی و زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره آلالگان جزو خربقیها که پوشیده از کرکهای ظریف است و برخی گونه ها ممکن است فاقد کرک باشد، این گیاه به طور خودرو و دراکثر نقاط و از جمله ایران میروید. برگهایش دارای تقسیمات باریک و گلهایش منفرد و دانه اش تیره رنگ و سه گوش و دارای بویی مخصوص است. ارتفاع آن تا 40 سانتیمتر می رسد و گلهایش آبی رنگند. سیاه دانه را نانوایان برای خوشمزگی نان در موقع پخت روی آن میریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهبدان
تصویر سپاهبدان
ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال، میخگاه، سپاهبد، جدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیابیدن
تصویر سیابیدن
((دَ))
آراستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
رایشمند، رایشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
عالم رياضيّاتٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
Mathematician
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
mathématicien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وادار به رقص نمودن، حالتی که در اثر کتک خوردن به وجود آید
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
математик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
mchambuzi wa hisabati
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ریاضیدان
دیکشنری اردو به فارسی
سیاستمدار، سیاستمداران
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
ریاضیدان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
গণিতবিদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
นักคณิตศาสตร์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
수학자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
matematikçi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
Mathematiker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
数学者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
חַשְׁבָּן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
गणितज्ञ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
wiskundige
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
matemático
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
matematico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
matemático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
数学家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
matematyk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
математик
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریاضیدان
تصویر ریاضیدان
matematikawan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی