ترجمه سیاستدان به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با سیاستدان
سیاستگاه
- سیاستگاه
- کیفرگاه آن جا که گناهکاران را تنبیه کنند محل سیاست
فرهنگ لغت هوشیار
سیاستگاه
- سیاستگاه
- محل مخصوص عقوبت کردن و به مجازات رسانیدن مجرمان، جای سیاست
فرهنگ فارسی عمید