جدول جو
جدول جو

معنی سیاهو - جستجوی لغت در جدول جو

سیاهو
قریه ای است چهارفرسنگی بیشتر در جنوب فارغان است، (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاهه
تصویر سیاهه
سیاه، سیاهی، نوشته، تکۀ کاغذ که فروشنده ریز کالاهای فروخته شده را در آن می نویسد و به خریدار می دهد، صورت حساب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاهو
تصویر پیاهو
نوعی گچ بری و مقرنس کاری، آهوپا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
داد و فریاد، غوغا، جار و جنجال، داد و بیداد، داد و قال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهک
تصویر سیاهک
نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک، قره جه
سیاه رو، سیاه چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
تیرگی، تاری، تاریکی، مقابل سفیدی، سیاه بودن
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهه
تصویر سیاهه
نوشته، صورتحساب
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیتاسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است و هر دو نوع از رده پروتوبازیدیومیستها میباشند. نوع اول که به نام اوستیلاگو نامیده میشود گونه های مختلفش سیاهک گردی گندم و جو و یولاف و ذرت و غلاف دیگر را فراهم میکند و نوع دوم که به نام تیلتا نامیده میشود سیاهک سنگی غلات را به وجود می آورد. در سیاهک گردی دانه های گندم و غلات دیگر تبدیل به گرد سیاه رنگی که همان هاگهای قارچ است می شود و به وسیله باد به اطراف پراکنده میگردد. در سیاهک سنگی دانه غلات پوستش سالم است ولی داخل آن پر از گرد سیاه رنگ می باشد اراقو، لیخنیس
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه بودن سواد مقابل سفیدی، تیرگی تاری مقابل سفیدی، تاریکی ظلمت مقابل روشنی روشنایی، مرکب دوده، کلف لکه: سیاهی ماه. (کلف قمر) یا از سفیدی ماست تا سیاهی زغال. همه چیز کل اشیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهرو
تصویر سیاهرو
بی آبرو ورسوا و بی عزت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاهو
تصویر پیاهو
آهویی، خانه شش پهلو و گچ بری و مقرنس کاری آهو پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
هنگامه، غوغا، قال مقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
منسوب به سیاه، وضعیت و کیفیت سیاه بودن، تاریکی، چیز تیره و نامشخص که معمولاً به علت دوری تشخیص آن دشوار است، لشکر گروهی از مردم که تنها برای نمایش انبوهی و بسیاری جمعیت به کار گرفته می شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاهه
تصویر سیاهه
((هِ یا هَ))
صورتحساب، نوشته ای که در آن موارد دخل و خرج را بنویسند، زن بدکاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاهک
تصویر سیاهک
((هَ))
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیناسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است، اراقوا، لیخنیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
((هَ))
جار و جنجال، داد و فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاهه
تصویر سیاهه
لیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
Blackness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
Furor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
noirceur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
чернота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
Schwärze
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furia
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
чорність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
ярость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
furor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
лють
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
黑暗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
razernij
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
negritude
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هیاهو
تصویر هیاهو
Furor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
nerità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
negrura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیاهی
تصویر سیاهی
czarność
دیکشنری فارسی به لهستانی