- سیال
- آبگون
معنی سیال - جستجوی لغت در جدول جو
- سیال
- آب روان و جاری
- سیال
- بسیار روان، آب روان، جاری
- سیال ((سَ یّ))
- بسیار روان، روان، جاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکسو روند گان، خمید گی کناره مونث سیال: موجودات سیاله، جمع سیالات
خارخاسک، خارخاسک مانند سه پهلو که از آهن سازند و بر مانندی دشمن و اطراف قلعه ها ریزند
((سَ لِ))
فرهنگ فارسی معین
خارخسک، خارخسک مانندی سه پهلو که از آهن می سازند و بر سر راه دشمن و اطراف قلعه ها می ریختند
خار های فلزی سه پهلو که در جنگ ها بر سر راه دشمن ریزند
خارخسک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد، خنجک، خسک، حسک، سه کوهک، شکوهنج، سکوهنچ، جسمی
خارخسک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد، خنجک، خسک، حسک، سه کوهک، شکوهنج، سکوهنچ، جسمی
همسر
سایاگ
جنبنده
گردشگر
پرسش
پندار، گمان
پرسش
زنجیره
یکنوع پول مسکوک که سابقا در ایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنجشاهی بوده است
جدا شدن از هم جدا شدن
خواهنده
لاتینی تازی گشته پرمگ گونه ای کویک یامگ (نخل)، جمع سبله، خوشه ها بروت ها
بازگشتن، سطبر گردیدن
پندار، ظن، گمان
فرومایگان، مردان فرومایه
نصیب و بهره
خفیدن، سرفه کردن شادمان گردیدن
پیاپی، مسلسل
سل: بیماری باریک تاراجگر، سبد گر بیماری سل
اندیشه و فکر، خیال
اندیشه فکر، در ترکیب به معنی سگالنده آید: بد سگال چاره سگال
ترکی ریش زداینده
پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
جمع سیل، لورها تندابها
تیره و تاریک
راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه هزوارش سیاهه، کابین راندن (چارپایان و غیره)، اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد)
مرد شمشیر زن