سهیل، ستاره ای در صورت فلکی سفینه که پس از شعرای یمانی درخشان ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب های آخر تابستان دیده می شود، سهیل یمن، سهیل یمان، پرک، اگست. قدما گمان می کردند سرخی و خوش رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است
سهیل، ستاره ای در صورت فلکی سفینه که پس از شِعرای یمانی درخشان ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب های آخر تابستان دیده می شود، سهیل یمن، سهیل یمان، پرک، اگست. قدما گمان می کردند سرخی و خوش رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است
پهلوی ’سگستان’ شهرستانهای ایرانشهر مرکب از ’سکا’ (نام قومی باستانی + ستان پسوند مکان) در زبانهای باستانی تیره انبوهی از آریاییان میانۀ ایران و اروپا سکونت داشته اند و همیشه بتاخت و تاراج و کشتار می پرداخته اند نام این قوم در کتیبه بهستان (بیستون) ’سکا’ یاد شده و یونانیان این مردم را ’اسکیث’ می نامیدند و همین نام است که در زبان فرانسوی ’سیت’ خوانده میشود. (مقالات کسروی ج 1 ص 179- 180). مقارن سلطنت فرهاد دوم اشکانی (136- 128 قبل از میلاد) و اردوان دوم (127- 124 قبل از میلاد) بر اثر هجوم ’یوشه چیان’ (طایفه ای از مغول) بممالک متمدن، مردم اطراف سیحون و حتی جیحون از ساکن خود کنده شدند و درصدد اراضی تازه برآمدند ازجمله ’سکه ها’ دولت یونانی باختر (بلخ) را منقرض کردند و بطرف جنوب راندند. سکه ها در زرنگ (درنجیانا) یونانیان مستقر شدند و از این زمان زرنگ با نام سگستان (= سجستان، سکزستان، سیستان) معروف شد و نسبت بدان سگزی و معرب آن سجزی است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). زابلستان است که سیستان باشد معرب آن سجستان بود. (آنندراج) (برهان)
پهلوی ’سگستان’ شهرستانهای ایرانشهر مرکب از ’سکا’ (نام قومی باستانی + ستان پسوند مکان) در زبانهای باستانی تیره انبوهی از آریاییان میانۀ ایران و اروپا سکونت داشته اند و همیشه بتاخت و تاراج و کشتار می پرداخته اند نام این قوم در کتیبه بهستان (بیستون) ’سکا’ یاد شده و یونانیان این مردم را ’اسکیث’ می نامیدند و همین نام است که در زبان فرانسوی ’سیت’ خوانده میشود. (مقالات کسروی ج 1 ص 179- 180). مقارن سلطنت فرهاد دوم اشکانی (136- 128 قبل از میلاد) و اردوان دوم (127- 124 قبل از میلاد) بر اثر هجوم ’یوشه چیان’ (طایفه ای از مغول) بممالک متمدن، مردم اطراف سیحون و حتی جیحون از ساکن خود کنده شدند و درصدد اراضی تازه برآمدند ازجمله ’سکه ها’ دولت یونانی باختر (بلخ) را منقرض کردند و بطرف جنوب راندند. سکه ها در زرنگ (درنجیانا) یونانیان مستقر شدند و از این زمان زرنگ با نام سگستان (= سجستان، سکزستان، سیستان) معروف شد و نسبت بدان سگزی و معرب آن سجزی است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). زابلستان است که سیستان باشد معرب آن سجستان بود. (آنندراج) (برهان)
میوه ای شبیه به آلو. (ناظم الاطباء). نام میوه ای است که به مقدار آلو شود و در درون او شیرۀ لزج بیمزه باشد و آن را در دواها بکار برند و سپستان نیز گویند. (جهانگیری). رجوع به سپستان شود
میوه ای شبیه به آلو. (ناظم الاطباء). نام میوه ای است که به مقدار آلو شود و در درون او شیرۀ لزج بیمزه باشد و آن را در دواها بکار برند و سپستان نیز گویند. (جهانگیری). رجوع به سپستان شود
چارپایی (اسب، استر، خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور باشد و مهره های زانویش نزدیک بهم و پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن برهم ساید دستهای وی را سگدست گویند. (فرهنگ فارسی معین) ، میلۀ فلزی و بسیار محکم که رابط بین فرمان اتومبیل و چرخها است بدین ترتیب که وقتی میل فرمان میگردد بوسیلۀ چرخ دنده ای اهرم فرمان بحرکت درمی آید. اهرم فرمان حرکت را بوسیلۀ میل سگدست به سگدست منتقل میکند و سگدست نیز مستقیماً چرخ را به راست یا چپ منحرف مینماید. (فرهنگ فارسی معین)
چارپایی (اسب، استر، خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور باشد و مهره های زانویش نزدیک بهم و پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن برهم ساید دستهای وی را سگدست گویند. (فرهنگ فارسی معین) ، میلۀ فلزی و بسیار محکم که رابط بین فرمان اتومبیل و چرخها است بدین ترتیب که وقتی میل فرمان میگردد بوسیلۀ چرخ دنده ای اهرم فرمان بحرکت درمی آید. اهرم فرمان حرکت را بوسیلۀ میل سگدست به سگدست منتقل میکند و سگدست نیز مستقیماً چرخ را به راست یا چپ منحرف مینماید. (فرهنگ فارسی معین)
مخفف اسپست، و آن گیاهی باشد بغایت نرم و املس که چاروا را خوردن آن فربه سازد و بعربی فصفصه و بترکی یونجه خوانند. (برهان) (آنندراج). گیاهی است که تنه ندارد و بتازیش رطبهخوانند و آن را چاروا خورند مانند خوید. (شرفنامه). هر گیاه فربه کننده ستور خصوصاً یونجه. (ناظم الاطباء) : غلیل، سپست کوفته بجهت ستور. (منتهی الارب). جفافه، ریزه های کاه و سپست. (منتهی الارب) : از لشکرشان جدا نماندم تا بود چو کاهشان سپستم. ناصرخسرو. سنبل و سوسن کجا آید پدید از روضه ای کاندر او تخم سپست و سیر و سیسنبر برند. سنایی
مخفف اسپست، و آن گیاهی باشد بغایت نرم و املس که چاروا را خوردن آن فربه سازد و بعربی فصفصه و بترکی یونجه خوانند. (برهان) (آنندراج). گیاهی است که تنه ندارد و بتازیش رطبهخوانند و آن را چاروا خورند مانند خوید. (شرفنامه). هر گیاه فربه کننده ستور خصوصاً یونجه. (ناظم الاطباء) : غَلیل، سپست کوفته بجهت ستور. (منتهی الارب). جُفافه، ریزه های کاه و سپست. (منتهی الارب) : از لشکرشان جدا نماندم تا بود چو کاهشان سپستم. ناصرخسرو. سنبل و سوسن کجا آید پدید از روضه ای کاندر او تخم سپست و سیر و سیسنبر برند. سنایی
چارپایی (اسب استر خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور مانده باشد و مهره های زانویش نزدیک و به هم پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن بر هم ساید دستهای وی را سگدست گویند، میله ای فلزی و محکم که رابط بین فرمان می گردد به وسیله چرخ دنده یی اهرم فرمان به حرکت می آید اهرم فرمان حرکت را به وسیله میل سگدست منتقل میکند و سگدست نیز مستقیما چرخ را به راست یا چپ منحرف می نماید
چارپایی (اسب استر خر) که هر دو زانویش از یکدیگر جدا و دور مانده باشد و مهره های زانویش نزدیک و به هم پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن بر هم ساید دستهای وی را سگدست گویند، میله ای فلزی و محکم که رابط بین فرمان می گردد به وسیله چرخ دنده یی اهرم فرمان به حرکت می آید اهرم فرمان حرکت را به وسیله میل سگدست منتقل میکند و سگدست نیز مستقیما چرخ را به راست یا چپ منحرف می نماید