بی رحمی. سخت دلی. (ناظم الاطباء). قساوت. دل سختی. بی رحمی: ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان تندی و سنگدلی پیشۀ توست ای دل و جان. فرخی. شیرین سخنم دید و بدان چرب زبانی زآن سنگدلی پارگکی نرم تر آمد. سوزنی. چرا همی شکنی جان من ز سنگدلی دل ضعیف که باشد بنازکی چو زجاج. حافظ. آنکو ترا بسنگدلی کرد رهنمون ای کاشکی که پاش بسنگی برآمدی. حافظ
بی رحمی. سخت دلی. (ناظم الاطباء). قساوت. دل سختی. بی رحمی: ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان تندی و سنگدلی پیشۀ توست ای دل و جان. فرخی. شیرین سخنم دید و بدان چرب زبانی زآن سنگدلی پارگکی نرم تر آمد. سوزنی. چرا همی شکنی جان من ز سنگدلی دل ضعیف که باشد بنازکی چو زجاج. حافظ. آنکو ترا بسنگدلی کرد رهنمون ای کاشکی که پاش بسنگی برآمدی. حافظ
نام قبه ای بقصر احمد نصرالدوله بن مروان دوستک در میافارقین که بر سه پایه برآورده بودند، و این لفظ پارسی است بمعنی سه قائمه و مدفن نصرالدوله بدان قبه است. (از ابن خلکان از یادداشت مؤلف)
نام قبه ای بقصر احمد نصرالدوله بن مروان دوستک در میافارقین که بر سه پایه برآورده بودند، و این لفظ پارسی است بمعنی سه قائمه و مدفن نصرالدوله بدان قبه است. (از ابن خلکان از یادداشت مؤلف)
سدله. فارسی معرب. کأنه ثلثه بیوت فی بیت واحد. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از پارسی، خانه ای که دارای سه اطاق باشد. (ناظم الاطباء). معرب سه دله. (تاج العروس) (المعرب جوالیقی صص 187- 188)
سدله. فارسی معرب. کأنه ثلثه بیوت فی بیت واحد. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از پارسی، خانه ای که دارای سه اطاق باشد. (ناظم الاطباء). معرب سه دله. (تاج العروس) (المعرب جوالیقی صص 187- 188)