جدول جو
جدول جو

معنی سگاه - جستجوی لغت در جدول جو

سگاه
(سِ)
نغمۀ سوم و شعبه حجاز. (آنندراج). نام آوازی است. نام آهنگی است. رجوع به آهنگ و سه گاه شود، سه وقت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پگاه
تصویر پگاه
(دخترانه)
سپیده دم، سپیده دم، صبح زود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سگال
تصویر سگال
سگالنده، پسوند متصل به واژه به معنای اندیشنده مثلاً بدسگال، چاره سگال، نیک سگال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه
تصویر سیاه
رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، کسی که پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کنایه از کم ارزش، پست، کنایه از آلوده به گناه، کنایه از کثیف، چرک، کنایه از بدیمن، نامبارک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاه
تصویر سپاه
قسمتی از ارتش که شامل چند لشکر باشد، نیروی نظامی ثابتی در ایران که بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شد، لشکر، قشون، برای مثال سپاه اندک و رای و دانش فزون / به از لشکر گشن بی رهنمون (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
باخبر، مطلع، برای مثال هرکه او بیدارتر پردردتر / هرکه او آگاه تر رخ زردتر (مولوی - ۶۰)
هوشیار، دانا، با دانایی، پسوند متصل به واژه به معنای
مطلع دل آگاه، کارآگاه
آگاه شدن: باخبر شدن، خبردار شدن
آگاه کردن: باخبر کردن، هوشیار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگاه
تصویر نگاه
دید، نظر، چشم، توجه کنید، توجه کن
نگاه داشتن: نگاهداری کردن، متوقف ساختن، ایست دادن
نگاه کردن: دیدن، نگریستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پگاه
تصویر پگاه
صبح زود، سحر، هنگام سحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بگاه
تصویر بگاه
زود، سر وقت، صبح زود
فرهنگ فارسی عمید
دهی جزو دهستان سیاه رود بخش افجۀ شهرستان تهران در 2هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به دماوند، کوهپایه و سردسیری است. سکنۀ آن 512 تن. آب آن از رود خانه سیاه رود و محصول آن غلات، بنشن، سیب زمینی، قلمستان و شغل اهالی زراعت است. مزرعۀ قاپیس، سبزه شن، گرم دره، ورک چال، آقاقلعه، زرینه چال جزو این ده است. راه مالرو دارد و از رودهن میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نگاه
تصویر نگاه
نظر، نگریست، مشاهده، ملاحظه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگاه
تصویر شگاه
ترکش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه
تصویر سیاه
تیره و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواه
تصویر سواه
برهنگی، رسوایی، جهمرزی (زنا)، بد خویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناه
تصویر سناه
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاه
تصویر سفاه
سفیه بودن، نادانی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعاه
تصویر سعاه
سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگاله
تصویر سگاله
سرگین سگ فضله کلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سداه
تصویر سداه
تار جامه، تری شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پگاه
تصویر پگاه
سپیده دم، صبح، سحر
فرهنگ لغت هوشیار
شب پره، خاردار از درختان، دیوار بست خانه (ساحت خانه) گرسنگی گاوی (جوع البقر) از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستاه
تصویر ستاه
تار جامه، نیکویی پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباه
تصویر سباه
گول بی مغز، سرخوش سرمست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاه
تصویر سپاه
فوج و لشکر، خیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگال
تصویر سگال
اندیشه و فکر، خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
آگه، مطلع، با خبر، مخبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگاه
تصویر بگاه
بوقت بموقع مقابل بیگاه، صبح زود هنگام فجر. یا بگاه تر. زودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگاه
تصویر بگاه
((بِ))
به وقت، به موقع، صبح زود، هنگام فجر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاه
تصویر سپاه
((س))
لشکر، قشون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پگاه
تصویر پگاه
((پِ))
صبح زود، زود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سگاله
تصویر سگاله
((سَ لَ))
سرگین سگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
مطلع، باخبر، واقف، عارف، هوشیار، بیدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
مستحضر، مطلع، واقف، متوجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پگاه
تصویر پگاه
طلوع، سحر، صبح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سگان
تصویر سگان
اکالیب
فرهنگ واژه فارسی سره