- سکنگبین
- شربتی که از سرکه و انگبین با شکر و قند سازند
معنی سکنگبین - جستجوی لغت در جدول جو
- سکنگبین ((س کَ گَ یا گُ))
- سکنجبین، شربتی که از سرکه و انگبین و شکر درست کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شربتی که از سرکه و انگبین با شکر و قند سازند
پارسی تازی گشته سکنگبین نوشاکی است که از سرکه و انگبین و نانوک (نعناع) فراهم آورند شربتی که از سرکه و انگبین با شکر و قند سازند
شربتی که از جوشاندن ۱۷۵ جزء قند یا شکر در ۱۰۰ جزء سرکه درست می شود، سکنجبین
شربتی که از جوشاندن ۱۷۵ جزء قند یا شکر در ۱۰۰ جزء سرکه درست می شود، سرکنگبین
ترنجبین
ترشحات و شیرابه های برگ و ساقه ای گیاه خار شتر که از لحاظ شیمیایی نوعی از (من) میباشد. در ترکیب ترنجبین ساکارز و ملزیتوز موجوداست. و آن در تداوی بعنوان ملین استعمال میشود
معجونی که با برگ گل، گلاب و عسل درست کنند، گل انگبین، جلنجبین
ترنجبین، دارویی شبیه خرده نبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخه های گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد می گردد تولید می شود، در طب به عنوان مسهل، ملین، تسکین سرفه و درد سینه و شیرین کردن جوشانده ها به کار می رود، ترانگبین، خارانگبین
خشک انگبین، نوعی صمغ شیرین، عسلی که در کندو خشک شده باشد
معجونی که از گل سرخ و انگبین (عسل) یا قند تهیه کنند و آن در طب قدیم جهت تقویت تجویز میشده: گر بر کران دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلانگبین. (عمادی مروزی رودکی)
شکرک مترشح از بوته های گز را انگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد از جمله بعنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشی تیسم استعمال میشود. بعلاوه از آن نوعی شیرینی بنام گز درست میکنند و مخصوصا گزی که در اصفهان تهیه میشود از انواع مرغوب این شیرینی است. گز بویژه در اواخر تابستان بدست میاید بدین طریق که در زیر درختچه های گز چادر می اندازند و با چوب محکم به شاخه ها میزنند و مواد مترشحه را جمع آوری میکنند گز خوانسار طرفه خشک انگبینگزانجبین سمسار
عسل، شیرین
جایی که اطراف آن را با سنگهای درشت و خرد محصور کرده باشند دیواری که با چیدن سنگهاروی هم ساخته باشند
عسل، مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گل ها و گیاهان فراهم می آورد و در کندوی خود خالی می کند، نوش، طیان، شهد، لعاب النّحل
هر چیز شیرین
شیره
پسوند متصل به واژه به معنای شهد مثلاً ترانگبین، سرکنگبین
هر چیز شیرین
شیره
پسوند متصل به واژه به معنای شهد مثلاً ترانگبین، سرکنگبین
محصور کردن محلی با سنگ های درشت و خرد
سخت، باوقار، صلب، ثقیل، وزین، گرانبها، قیمتی
ساخته شده از سنگ، مقابل سبک، گران، ثقیل، وزین، کنایه از باوقار
Onerous, Ponderous, Stodgy, Unwieldy, Weighty, Heavy, Hefty
тяжелый , громоздкий , обременительный , тяжёлый , тяжёлый , неудобный , тяжелый
schwer, gewichtig, beschwerlich, schwerfällig, unhandlich
важкий , незручний
ciężki, uciążliwy, niewygodny
重的 , 繁重的 , 笨重的 , 沉重的 , 难以处理的
pesado, oneroso, ponderoso, incômodo
pesante, oneroso, ponderoso, ingombrante
pesado, oneroso, ponderoso, engorroso
lourd, onéreux, ponderous, encombrant
zwaar, log, ongemakkelijk
भारी , कठिन , असुविधाजनक
berat, sulit diatur
ثقيلٌ , ضخمٌ , شاقٌ , غير سهلٍ