سبک سینمایی (Cinematic Style) شیوه ی استفاده از تکنیک های سینمایی مشخص که معمولا برای فیلمسازان بزرگ منحصر به فرد است و می تواند فیلم یا گروهی از فیلمهای هم شکل را پدید آورد. سبک کارگردان یعنی روش یا نحوه ی خاصی که یک کارگردان در ساخت فیلم یا اثر هنری دیگر به کار می برد. هر کارگردان از طریق انتخاب هنری، فنی و نظریه ای خود، یک سبک منحصر به فرد برای ایجاد احساسات، تاثیرگذاری بر بیننده، و بیان موضوعات خود توسعه می دهد. برخی از اصطلاحات معروف درباره ی سبک کارگردانی شامل موارد زیر هستند: ۱. فتوسیب (Photogénie): این اصطلاح توسط سرژی ایزنشتین مطرح شد و به معنای توانایی یک فیلم برای نمایش و برجسته سازی زیبایی های واقعیت است. ۲. نئو رئالیسم (Neorealism): این جریان در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در ایتالیا ظهور کرد و بیانگر نمایش واقعیت های اجتماعی و انسانی بدون استفاده از دست کاری بیش از حد به منظور تولید احساسات شدید است. ۳. بازتاب گرایی (Reflectionism): این سبک مرتبط با کارگردانانی است که از تاریخ، فرهنگ و اندیشه های خود برای نمایش دادن اتفاقات و موضوعات معاصر استفاده می کنند. سبک کارگردانی یک کارگردان نقش بسیار مهمی در تعریف و شکل دهی به اثرات او دارد و اغلب می توان از این سبک ها برای تفکر در مورد انواع مختلف داستان ها، شخصیت ها، و موضوعات در فیلم ها و سایر آثار هنری استفاده کرد.
سبک سینمایی (Cinematic Style) شیوه ی استفاده از تکنیک های سینمایی مشخص که معمولا برای فیلمسازان بزرگ منحصر به فرد است و می تواند فیلم یا گروهی از فیلمهای هم شکل را پدید آورد. سبک کارگردان یعنی روش یا نحوه ی خاصی که یک کارگردان در ساخت فیلم یا اثر هنری دیگر به کار می برد. هر کارگردان از طریق انتخاب هنری، فنی و نظریه ای خود، یک سبک منحصر به فرد برای ایجاد احساسات، تاثیرگذاری بر بیننده، و بیان موضوعات خود توسعه می دهد. برخی از اصطلاحات معروف درباره ی سبک کارگردانی شامل موارد زیر هستند: ۱. فتوسیب (Photogénie): این اصطلاح توسط سرژی ایزنشتین مطرح شد و به معنای توانایی یک فیلم برای نمایش و برجسته سازی زیبایی های واقعیت است. ۲. نئو رئالیسم (Neorealism): این جریان در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در ایتالیا ظهور کرد و بیانگر نمایش واقعیت های اجتماعی و انسانی بدون استفاده از دست کاری بیش از حد به منظور تولید احساسات شدید است. ۳. بازتاب گرایی (Reflectionism): این سبک مرتبط با کارگردانانی است که از تاریخ، فرهنگ و اندیشه های خود برای نمایش دادن اتفاقات و موضوعات معاصر استفاده می کنند. سبک کارگردانی یک کارگردان نقش بسیار مهمی در تعریف و شکل دهی به اثرات او دارد و اغلب می توان از این سبک ها برای تفکر در مورد انواع مختلف داستان ها، شخصیت ها، و موضوعات در فیلم ها و سایر آثار هنری استفاده کرد.
گیاهی از تیرۀ چتریان با ساقه های ضخیم، برگ های پوشیده از کرک، گل های زرد که بلندیش تا ۲ متر می رسد و از آن صمغی زرد رنگ و تلخ مزه به دست می آید که در طب قدیم برای معالجۀ امراض معده، روده و طحال و دفع کرم به کار می رفته
گیاهی از تیرۀ چتریان با ساقه های ضخیم، برگ های پوشیده از کرک، گل های زرد که بلندیش تا ۲ متر می رسد و از آن صمغی زرد رنگ و تلخ مزه به دست می آید که در طب قدیم برای معالجۀ امراض معده، روده و طحال و دفع کرم به کار می رفته
معرب سکبا که نوعی از آش است که از سرکه وبرنج یا بلغور سازند. (غیاث) (آنندراج). معرب است وآن نان خورش است که از سرکه و گوشت و ادویه خوشبو و نبات ترتیب دهند و گاهی میوه خشک را هم اندازند. (منتهی الارب). ابوعاصم. ام القری. (المرصع) : از بخارا آن بداند تیزهش دیگ شیرین را ز سکباج ترش. (مثنوی)
معرب سکبا که نوعی از آش است که از سرکه وبرنج یا بلغور سازند. (غیاث) (آنندراج). معرب است وآن نان خورش است که از سرکه و گوشت و ادویه خوشبو و نبات ترتیب دهند و گاهی میوه خشک را هم اندازند. (منتهی الارب). ابوعاصم. ام القری. (المرصع) : از بخارا آن بداند تیزهش دیگ شیرین را ز سکباج ترش. (مثنوی)
سکوینه. صغبین (معرب). سقبین. ’سگاپنون’. (اشتنگاس). صغبین. لاتینی ’سگاپنوم’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). صمغی که از گیاه سکبینه استخراج میشود و در طب از آن بعنوان مقوی و قاعده آور و ضدتشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبهً مطبوع است ولی مزۀ تلخی دارد و دارای خواص صمغ باریجه است. علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است. ارتفاعش بین یک تا دو متر میرسد. برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است گلهایش زرد و میوه اش بدرازی 10تا 12 میلی متر و بقطر 2 میلی متر است. دانۀ این گیاه را نیز در تداوی بکار میبرند و بنام حب السکبینج مینامند. گیاه مذکور در نواحی البرز و شمال ایران بفراوانی میروید. سکوینه. صغبین. سکینی. سکبج. سکبینج. (فرهنگ فارسی معین). صمغ گیاهی است و از جمله دواها است سکبیج معرب آن است. (رشیدی)
سکوینه. صغبین (معرب). سقبین. ’سگاپنون’. (اشتنگاس). صغبین. لاتینی ’سگاپنوم’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). صمغی که از گیاه سکبینه استخراج میشود و در طب از آن بعنوان مقوی و قاعده آور و ضدتشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبهً مطبوع است ولی مزۀ تلخی دارد و دارای خواص صمغ باریجه است. علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است. ارتفاعش بین یک تا دو متر میرسد. برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است گلهایش زرد و میوه اش بدرازی 10تا 12 میلی متر و بقطر 2 میلی متر است. دانۀ این گیاه را نیز در تداوی بکار میبرند و بنام حب السکبینج مینامند. گیاه مذکور در نواحی البرز و شمال ایران بفراوانی میروید. سکوینه. صغبین. سکینی. سکبج. سکبینج. (فرهنگ فارسی معین). صمغ گیاهی است و از جمله دواها است سکبیج معرب آن است. (رشیدی)
صمغ نباتی است مسخن و ملطف و جالی و محلل ریاح و اورام سلبه و مدر حیض و مسهل بلغم غلیظ و این معرب سکبینه است. (منتهی الارب) (از آنندراج). به پارسی سغبین است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (از بحر الجواهر) : از آن جمله که موجود نباشد الا به اصفهان سکبینج و جاوشیر و ترنجبین. (ترجمه محاسن اصفهان ص 40)
صمغ نباتی است مسخن و ملطف و جالی و محلل ریاح و اورام سلبه و مدر حیض و مسهل بلغم غلیظ و این معرب سکبینه است. (منتهی الارب) (از آنندراج). به پارسی سغبین است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (از بحر الجواهر) : از آن جمله که موجود نباشد الا به اصفهان سکبینج و جاوشیر و ترنجبین. (ترجمه محاسن اصفهان ص 40)
از سک (سرکه) + با (ابا). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام آشی است که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنان است که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف کنند و وجه تسمیه اش سرکه با است چه سک به معنی سرکه وبا آش را گویند. (برهان). آش سرکه زیرا که سک مخفف سرکه و با به معنی آش است چنانچه شور را شوربا گویند. (آنندراج). نوعی از آش است که از بلغور گندم و سرکه و نبات و گوشت و کشمش سازند. (غیاث) : دفع مضرت با سکبا و سماق و ناربا کنند. (نوروزنامه). کز برای شوربایی بر در اینها شوی اولت سکبا دهند از چهره وآنگه شوربا. خاقانی. زعفران رنگ نماید سر سکباش ولیک گونۀ سگ مگس است آنکه ز سکبا بینند. خاقانی. ز معشوقه وفا جستن غریب است نگوید کس که سکبا بر طبیب است. نظامی. نقل است که ده سال بود تا ذوالنون را سکبایی آرزو میکرد و آن آرزو بنفس نمیداد شب عیدی بود نفس گفت چه باشد که فردا به عیدی ما را لقمه ای سکبا دهی. (تذکرهالاولیاء عطار). معده حلوایی بود حلوا کشد معده صفرایی بود سکبا کشد. مولوی. یکی بهر سکبا ز نان روزه بست چو نان خورده شد دیگ سکبا شکست. امیرخسرو دهلوی. نور مزعفر ظلمت سکبا بر سر خوانم شمع شبستان. بسحاق اطعمه
از سک (سرکه) + با (ابا). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام آشی است که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنان است که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف کنند و وجه تسمیه اش سرکه با است چه سک به معنی سرکه وبا آش را گویند. (برهان). آش سرکه زیرا که سک مخفف سرکه و با به معنی آش است چنانچه شور را شوربا گویند. (آنندراج). نوعی از آش است که از بلغور گندم و سرکه و نبات و گوشت و کشمش سازند. (غیاث) : دفع مضرت با سکبا و سماق و ناربا کنند. (نوروزنامه). کز برای شوربایی بر در اینها شوی اولت سکبا دهند از چهره وآنگه شوربا. خاقانی. زعفران رنگ نماید سر سکباش ولیک گونۀ سگ مگس است آنکه ز سکبا بینند. خاقانی. ز معشوقه وفا جستن غریب است نگوید کس که سکبا بر طبیب است. نظامی. نقل است که ده سال بود تا ذوالنون را سکبایی آرزو میکرد و آن آرزو بنفس نمیداد شب عیدی بود نفس گفت چه باشد که فردا به عیدی ما را لقمه ای سکبا دهی. (تذکرهالاولیاء عطار). معده حلوایی بود حلوا کشد معده صفرایی بود سکبا کشد. مولوی. یکی بهر سکبا ز نان روزه بست چو نان خورده شد دیگ سکبا شکست. امیرخسرو دهلوی. نور مزعفر ظلمت سکبا بر سر خوانم شمع شبستان. بسحاق اطعمه
جمع رکاب، شتران سواری، وهنگها موش، ده شتر سوار، نام شاخه شانزدهم از بیست و چهار شاخه خنیا، جمع رکبه، زانوان سواران (شتر اسب)، توضیح: بعضی آن را اسم جمع و بعضی جمع راکب دانسته اند و جمع رکب) ارکب (و رکوب است، شعبه شانزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی و آن سه نغمه است بترتیبی معین و اهل عمل گویند رکب چهارگاهی است محط بردوگاه که از طرفین به چند نوع اضافات کنند این شعبه با) راهوی) (اصفهان حسینی (و) زیرافکند (مناسب است، جمع رکبه زانوان زانوها
جمع رکاب، شتران سواری، وهنگها موش، ده شتر سوار، نام شاخه شانزدهم از بیست و چهار شاخه خنیا، جمع رکبه، زانوان سواران (شتر اسب)، توضیح: بعضی آن را اسم جمع و بعضی جمع راکب دانسته اند و جمع رکب) ارکب (و رکوب است، شعبه شانزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی و آن سه نغمه است بترتیبی معین و اهل عمل گویند رکب چهارگاهی است محط بردوگاه که از طرفین به چند نوع اضافات کنند این شعبه با) راهوی) (اصفهان حسینی (و) زیرافکند (مناسب است، جمع رکبه زانوان زانوها
پارسی تازی گشته سکبا سرکه با آش سرکه آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
پارسی تازی گشته سکبا سرکه با آش سرکه آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
سبوسه سر شوره سر زه نیام، توره سر آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
سبوسه سر شوره سر زه نیام، توره سر آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
کلمات را بطرز نیکو تلفیق کردن و آراستن خلاف سنگین، کم وزن آزمایش، سیمگدازی ریخته گری در تازی با این دو آرش به کار می رود در فارسی: ، روش روال، ریخت فلز ذوب شده را در قالب ریختن، طرز روش شیوه، روشی خاص که شاعر یا نویسنده ادراک و احساس خود را بیان کند طرز بیان ما فی الضمیر. یا سبک ترکستانی. اصطلاح نادرستی است به جای سبک خراسانی. یا سبک خراسانی. سبکی است که شاعران خراسان بزرگ در عهد سامانی غرنوی سلجوقی و خوارزمشاهی تعقیب میکردند از جمله نمایندگان این سبک رودکی شهید بلخی عنصری فرخی منوچهری و انوری را باید نام برد. یا سبک عراقی. سبکی که شاعران عراق معجم از قرن ششم به بعد تعقیب کردند. از جمله نمایندگان این سبک جمال الدین اصفهانی و کمال الدین خلاق المعانی هستند. یا سبک هندی. سبکی که گویندگان فارسی زبان ایران و هند در روزگار صفویان دنبال میکردند. از نمایندگان این سبک صائب عرفی و کلیم میباشد. توضیح تقسیم سبک شعر فارسی به صور فوق جنبه علمی ندارد. کم وزن خفیف مقابل سنگین ثقیل، چست چالاک، شخص بی وقار، مجرد بی تعلق، تند زود سریع
کلمات را بطرز نیکو تلفیق کردن و آراستن خلاف سنگین، کم وزن آزمایش، سیمگدازی ریخته گری در تازی با این دو آرش به کار می رود در فارسی: ، روش روال، ریخت فلز ذوب شده را در قالب ریختن، طرز روش شیوه، روشی خاص که شاعر یا نویسنده ادراک و احساس خود را بیان کند طرز بیان ما فی الضمیر. یا سبک ترکستانی. اصطلاح نادرستی است به جای سبک خراسانی. یا سبک خراسانی. سبکی است که شاعران خراسان بزرگ در عهد سامانی غرنوی سلجوقی و خوارزمشاهی تعقیب میکردند از جمله نمایندگان این سبک رودکی شهید بلخی عنصری فرخی منوچهری و انوری را باید نام برد. یا سبک عراقی. سبکی که شاعران عراق معجم از قرن ششم به بعد تعقیب کردند. از جمله نمایندگان این سبک جمال الدین اصفهانی و کمال الدین خلاق المعانی هستند. یا سبک هندی. سبکی که گویندگان فارسی زبان ایران و هند در روزگار صفویان دنبال میکردند. از نمایندگان این سبک صائب عرفی و کلیم میباشد. توضیح تقسیم سبک شعر فارسی به صور فوق جنبه علمی ندارد. کم وزن خفیف مقابل سنگین ثقیل، چست چالاک، شخص بی وقار، مجرد بی تعلق، تند زود سریع