جدول جو
جدول جو

معنی سچغنه - جستجوی لغت در جدول جو

سچغنه(سِ چُ نَ / نِ)
قسمی از مرغ شکاری. (ناظم الاطباء). پرندۀ شکاری. (استینگاس) ، قسمی از گنجشک کوچک. (ناظم الاطباء). قسمی گنجشک کوچک. (از استینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیچغنه
تصویر سیچغنه
قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، بازک، باشه، قوش، باشق، واشه، بازکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغنه
تصویر چغنه
چغانه، از آلات موسیقی شبیه قاشق که چند زنگوله به آن آویخته و با دست تکان می دادند، چغان
فرهنگ فارسی عمید
(چُ غَ نَ / نِ)
پرنده ای است شکاری از جنس زردچشم. (برهان). مرغ صیاد که مرغان را صید کند و در فرهنگ در اول مکسور و یای معروف به معنی باشه که پرنده ای است معروف از جنس زردچشم. (آنندراج) :
ای نادره عدلی که ز انصاف توتیهو
از دیدۀ سیچغنه کند دانه مهیا.
عمید لومکی (از آنندراج).
، صعوه. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ غَ نَ / نِ)
عظیم. بزرگ، بی همتا. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چُ نَ / نِ)
گنجشک را گویند و به عربی عصفور خوانند. (برهان). گنجشگ باشد. (جهانگیری). گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چغک و چغو و چغوک:
شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ
خرد چون چغنه سست چون کوتر.
پوربها (از جهانگیری).
رجوع به چغک و چغو و چغوک شود، ابابیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ نَ / نِ / چَ غَ نَ / نِ)
نام سازی است که نوازند. (برهان). نام سازی است. (جهانگیری) ، مخفف چغانه است و آن چوبی باشد میان شکافته که چند جلاجل بر آن تعبیه کرده اند. (برهان). مخفف چغانه است. (انجمن آرا) (آنندراج). سازی که چغانه نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
بیا مطرب آن چغنه کز یک فغان
کشد زاهدان را به دیر مغان.
خسرو (از انجمن آرا).
، نوائی از موسیقی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
سازیست که نوازند چغانه، چوبی است میان شکافته که جلاجلی چند برآن تعبیه کنند و بدان اصول نگاه دارند، نوایی است از موسیقی. گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
آدم کوتاه قد
فرهنگ گویش مازندرانی