ابو، علی حسن بن محمد بن اسماعیل بن اشناس بن حمامی بزار (منسوب به اشناس غلام متوکل). مولای جعفر متوکل بود. از ابوعبداﷲ حسین بن محمد بن عبیدعسکری و عمر بن محمد بن سنبک و عبیداﷲ بن محمد بن عاید حلال و گروهی از این طبقه سماع کرد. ابوبکر خطیب نام او را آورده و گفته است: از وی اندکی کتابت کردم و سماع او صحیح بود جز اینکه وی رافضی بود... و او را در منزلش واقع در کرخ مجلسی بود که شیعیان در آن حاضر میشدند و او مثالب و معایب صحابه را بر آنان قرائت میکرد و سلف را مورد طعن قرار میداد. وی در شوال سال 359 هجری قمری متولد شد و در ذیقعده سال 439 هجری قمری درگذشت و در مقبرۀ باب الکناس مدفون شد. (از انساب سمعانی)
ابو، علی حسن بن محمد بن اسماعیل بن اشناس بن حمامی بزار (منسوب به اشناس غلام متوکل). مولای جعفر متوکل بود. از ابوعبداﷲ حسین بن محمد بن عبیدعسکری و عمر بن محمد بن سنبک و عبیداﷲ بن محمد بن عاید حلال و گروهی از این طبقه سماع کرد. ابوبکر خطیب نام او را آورده و گفته است: از وی اندکی کتابت کردم و سماع او صحیح بود جز اینکه وی رافضی بود... و او را در منزلش واقع در کرخ مجلسی بود که شیعیان در آن حاضر میشدند و او مثالب و معایب صحابه را بر آنان قرائت میکرد و سلف را مورد طعن قرار میداد. وی در شوال سال 359 هجری قمری متولد شد و در ذیقعده سال 439 هجری قمری درگذشت و در مقبرۀ باب الکناس مدفون شد. (از انساب سمعانی)
حسین بن علی بن حجاج، فقیه حنفی، حنفی مذهب. نسبت وی بسغناق است از شهرهای ترکستان. او راست: النهایه فی شرح الهدایه. الکافی. شرح اصول البزدوی. النجاح که در علم صرف است. وی در سحلب بسال 570 ه. ق. درگذشت. (اعلام زرکلی ج 1 ص 256)
حسین بن علی بن حجاج، فقیه حنفی، حنفی مذهب. نسبت وی بسغناق است از شهرهای ترکستان. او راست: النهایه فی شرح الهدایه. الکافی. شرح اصول البزدوی. النجاح که در علم صرف است. وی در سحلب بسال 570 هَ. ق. درگذشت. (اعلام زرکلی ج 1 ص 256)
عبدالعزیز بن عبدالواحد بن محمد بن موسی المغربی المکناسی (متوفی 926 هجری قمری) ، شیخ قراء در مدینه بود. وی منسوب به مکناسه از بلاد مغرب است. او را اراجیز و منظومه های متفرقه ای است در بیست وهشت علم. از آن جمله است: ’نظم جواهر السیوطی’ در تفسیر و ’منهج الوصول’ در اصول دین و ’منظومهالبلاغه’. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 526) محمد بن احمد بن محمدالعثمانی مکنی به ابوعبدالله (841- 919 هجری قمری) در مکناسه (شهری در مغرب اقصی) متولد شد و در فاس درگذشت. وی مورخ بود و تألیفات گوناگونی دارد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 857). و رجوع به همین مأخذ شود
عبدالعزیز بن عبدالواحد بن محمد بن موسی المغربی المکناسی (متوفی 926 هجری قمری) ، شیخ قراء در مدینه بود. وی منسوب به مکناسه از بلاد مغرب است. او را اراجیز و منظومه های متفرقه ای است در بیست وهشت علم. از آن جمله است: ’نظم جواهر السیوطی’ در تفسیر و ’منهج الوصول’ در اصول دین و ’منظومهالبلاغه’. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 526) محمد بن احمد بن محمدالعثمانی مکنی به ابوعبدالله (841- 919 هجری قمری) در مکناسه (شهری در مغرب اقصی) متولد شد و در فاس درگذشت. وی مورخ بود و تألیفات گوناگونی دارد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 857). و رجوع به همین مأخذ شود
فراموش نماینده کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که ادعای فراموشی میکند و فراموشی را بهانه مینماید. (ناظم الاطباء). رجوع به تناسی شود
فراموش نماینده کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که ادعای فراموشی میکند و فراموشی را بهانه مینماید. (ناظم الاطباء). رجوع به تناسی شود
ناسپاسی. ناشکری. کافرنعمتی. کفران. ناسپاس بودن: نشانه ی بندگی شکر است هرگز مردم دانا ز نسپاسی ز حد بندگی اندر نیاجارد. ناصرخسرو. - نسپاسی کردن، ناشکری کردن: نباید کرد نسپاسی بدین سان کز او در کار خود گردی پشیمان. (ویس و رامین)
ناسپاسی. ناشکری. کافرنعمتی. کفران. ناسپاس بودن: نشانه ی ْ بندگی شکر است هرگز مردم دانا ز نسپاسی ز حد بندگی اندر نیاجارد. ناصرخسرو. - نسپاسی کردن، ناشکری کردن: نباید کرد نسپاسی بدین سان کز او در کار خود گردی پشیمان. (ویس و رامین)
مرکّب از: سپاس + ’ی’، پسوند نسبت، رجوع به ساسی شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کنایه از گدا و گدایی کننده. (برهان) (آنندراج) : بی سپاسی نکنی رند نمایی به از آنک بسپاسیت بپوشند به دیبا و پرند. ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده ص 143)، - سپاسیان، امّتان اولین پیغمبری را نیز گویند که بعجم مبعوث شد. (برهان)، گروهی بوده اند از پارسیان قدیم پیرو و تابع کیش مه آباد پیغمبر باستان و آنان سپاسی و سهی کیش و به دین مینامیده اند. (آنندراج)، از برساخته های فرقۀ آذر کیوان: نخستین نظر در بیان اعتقادات علمی و عملی سپاسیان. آغاز ذکر مذهب سپاسیان و پارسیان که ایشان را ایرانیان نیز خوانند. گروهی که ایشان را ایزدیان و یزدانیان و آبادیان و سپاسیان و هوشیان و انوشکان و آذر هوشنگیان و آذریان گویند. (دبستان المذاهب ص 7)، برای اطلاع از عقاید منتسب به این فرقه رجوع به دبستان ص 7 ببعد شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،
مُرَکَّب اَز: سپاس + ’َی’، پسوند نسبت، رجوع به ساسی شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کنایه از گدا و گدایی کننده. (برهان) (آنندراج) : بی سپاسی نکنی رند نمایی به از آنک بسپاسیت بپوشند به دیبا و پرند. ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده ص 143)، - سپاسیان، امّتان اولین پیغمبری را نیز گویند که بعجم مبعوث شد. (برهان)، گروهی بوده اند از پارسیان قدیم پیرو و تابع کیش مه آباد پیغمبر باستان و آنان سپاسی و سهی کیش و به دین مینامیده اند. (آنندراج)، از برساخته های فرقۀ آذر کیوان: نخستین نظر در بیان اعتقادات علمی و عملی سپاسیان. آغاز ذکر مذهب سپاسیان و پارسیان که ایشان را ایرانیان نیز خوانند. گروهی که ایشان را ایزدیان و یزدانیان و آبادیان و سپاسیان و هوشیان و انوشکان و آذر هوشنگیان و آذریان گویند. (دبستان المذاهب ص 7)، برای اطلاع از عقاید منتسب به این فرقه رجوع به دبستان ص 7 ببعد شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،