جدول جو
جدول جو

معنی سپردا - جستجوی لغت در جدول جو

سپردا
(سِ پُ)
نام قدیم شهر سارد است. (فرهنگ ایران باستان ص 270). نام قدیم شهر لیدیه یا سارد. (ایران باستان ص 1452، 1613 و 1614)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپرده
تصویر سپرده
چیزی که در جایی یا نزد کسی به رسم امانت گذاشته می شود، ودیعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
در نوردیدن، طی کردن راه، برای مثال وگر جان تو بسپرد راه آز / شود کار بی سود بر تو دراز (فردوسی۱ - ۹۹۴)، پایمال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
چیزی را برای نگه داری به کسی دادن، تسلیم کردن، تحویل دادن، واگذاشتن، سفارش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
بردارندۀ سپر و کسی که با خود سپر دارد. (ناظم الاطباء). آن که سپر جنگ دارد. سربازی که سپر در دست دارد. آنکه با سپر مسلح است. تارس (دهار) :
صفی برکشیدند پیش سوار
سپردار و ژوبین ور و نیزه دار.
فردوسی.
بفرمود تا گیو با ده هزار
سپردارو برگستوان ور سوار.
فردوسی.
سپردار بسیار در پیش بود
که دلشان ز رستم بداندیش بود.
فردوسی.
چنان کن که هر نیزه ور روز جنگ
سپردار باشد کمانی بچنگ.
اسدی.
یلی گشته مردانه و شیرزن
سواری سپردار و شمشیرزن.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ)
دهی است از دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع در 3 هزارگزی خاوری سیاهکل سر راه شوسۀ سیاهکل به لاهیجان. هوای آنجا معتدل. دارای 119 تن سکنه است. محصولات آنجا برنج، ابریشم، چای و شغل اهالی زراعت. راه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سپرده
تصویر سپرده
امانت، ودیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
طی کردن راه چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسلیم کردن، تحویل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپرده
تصویر سپرده
((س پُ دَ یا دِ))
به امانت گذاشته، سفارش شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
((س پَیا پُ دَ))
پیمودن، راه رفتن، پایمال کردن، گذراندن، بسر بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
واگذار کردن، سفارش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپرده
تصویر سپرده
((س پَ دَ یادِ))
طی کرده، پایمال گردیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
تفویض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپرده
تصویر سپرده
ودیعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
Deposit, Entrustment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
déposer, confiement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
menyetor, amanah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
জমা দেওয়া , কর্তব্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
ฝาก , การมอบหมาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
kuweka, kuamini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
yatırmak, emanet
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
預ける , 委託
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
להפקיד , מִנְיָח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
예금하다 , 위임
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
вносити , довіреність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
जमा करना , भरोसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
storten, vertrouwenspersoon
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
depositar, encomienda
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
depositare, incarico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
depositar, confiança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
存放 , 委托
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
depozytować, powierzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
einzahlen, Treuhand
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
депонировать , доверие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
جمع کرنا , امانت
دیکشنری فارسی به اردو