بردارندۀ سپر و کسی که با خود سپر دارد. (ناظم الاطباء). آن که سپر جنگ دارد. سربازی که سپر در دست دارد. آنکه با سپر مسلح است. تارس (دهار) : صفی برکشیدند پیش سوار سپردار و ژوبین ور و نیزه دار. فردوسی. بفرمود تا گیو با ده هزار سپردارو برگستوان ور سوار. فردوسی. سپردار بسیار در پیش بود که دلشان ز رستم بداندیش بود. فردوسی. چنان کن که هر نیزه ور روز جنگ سپردار باشد کمانی بچنگ. اسدی. یلی گشته مردانه و شیرزن سواری سپردار و شمشیرزن. اسدی
بردارندۀ سپر و کسی که با خود سپر دارد. (ناظم الاطباء). آن که سپر جنگ دارد. سربازی که سپر در دست دارد. آنکه با سپر مسلح است. تارِس (دهار) : صفی برکشیدند پیش سوار سپردار و ژوبین ور و نیزه دار. فردوسی. بفرمود تا گیو با ده هزار سپردارو برگستوان ور سوار. فردوسی. سپردار بسیار در پیش بود که دلْشان ز رستم بداندیش بود. فردوسی. چنان کن که هر نیزه ور روز جنگ سپردار باشد کمانی بچنگ. اسدی. یلی گشته مردانه و شیرزن سواری سپردار و شمشیرزن. اسدی
دهی است از دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع در 3 هزارگزی خاوری سیاهکل سر راه شوسۀ سیاهکل به لاهیجان. هوای آنجا معتدل. دارای 119 تن سکنه است. محصولات آنجا برنج، ابریشم، چای و شغل اهالی زراعت. راه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع در 3 هزارگزی خاوری سیاهکل سر راه شوسۀ سیاهکل به لاهیجان. هوای آنجا معتدل. دارای 119 تن سکنه است. محصولات آنجا برنج، ابریشم، چای و شغل اهالی زراعت. راه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)