جدول جو
جدول جو

معنی سپاهبد - جستجوی لغت در جدول جو

سپاهبد
سردار و سالار سپاه، فرمانده سپاه
تصویری از سپاهبد
تصویر سپاهبد
فرهنگ فارسی عمید
سپاهبد
ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال، میخگاه، جدی، سپاهبدان
تصویری از سپاهبد
تصویر سپاهبد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپاهبدان
تصویر سپاهبدان
ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال، میخگاه، سپاهبد، جدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپاهبد
تصویر اسپاهبد
سردار لشکر فرمانده سپاه امیر الجیش سپهبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپاهبد
تصویر اسپاهبد
((اِ بَ))
سردار لشکر، سپهبد
فرهنگ فارسی معین
سردار لشکر سالار سپاه امیر الجیش فرمانده سپاه، درجه ایست نظامی بالاتر از سر لشکر و پایین تر از ارتش بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپهبد
تصویر سپهبد
سپهسالار، صاحب منصب ارشد بالاتر از سرلشکر، اسپهبد، اصفهبد، اسفهبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپهبد
تصویر سپهبد
((س پَ بُ))
سردار لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپهبد
تصویر اسپهبد
سپهبد، سردار، فرمانده لشکر، سردار لشکر، سپهسالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تپاسبد
تصویر تپاسبد
مرتاض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپاهان
تصویر سپاهان
اصفهان، آهنگی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگاهبد
تصویر آگاهبد
بزرگ تر آگاهان و دانشمندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاهان
تصویر سپاهان
آوازی در دستگاه همایون، اصفهان، برای مثال نه چنان راست نهادی تو سپاهان و عراق / که کس از راهزنان ناله کند جز طنبور (سلمان ساوجی - لغت نامه - سپاهان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسپهبد
تصویر اسپهبد
((اِ پَ بَ))
اسپاهبد، سپهبد، سردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاهان
تصویر سپاهان
آهنگی از موسیقی، اصفهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپهبد
تصویر اسپهبد
صاحب منصب ارشد بالاتر از سرلشکر، سپهبد، اصفهبد، اسفهبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهبد
تصویر ماهبد
(دخترانه)
مرکب از ماه + بد (پسوند اتصاف)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سپاهی
تصویر سپاهی
منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهی
تصویر سپاهی
مربوط به سپاه، فردی از سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاهبد
تصویر گاهبد
صیرفی صراف، خزانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهی
تصویر سپاهی
هر فردی از سپاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاهبد
تصویر گاهبد
((بَ))
صراف، خزانه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاه
تصویر سپاه
فوج و لشکر، خیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاه
تصویر سپاه
قسمتی از ارتش که شامل چند لشکر باشد، نیروی نظامی ثابتی در ایران که بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شد، لشکر، قشون، برای مثال سپاه اندک و رای و دانش فزون / به از لشکر گشن بی رهنمون (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاه
تصویر سپاه
((س))
لشکر، قشون
فرهنگ فارسی معین