جدول جو
جدول جو

معنی سوکک - جستجوی لغت در جدول جو

سوکک(کَ)
زردی باشد که بسبب آفتی در کشت و زراعت افتد. (برهان). زردی کشت. (آنندراج). رجوع به سوکک، سوکل و سوگل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیکک
تصویر سیکک
سیسرو، کرمی که در انبار گندم پیدا می شود و گندم را ضایع می کند، سیسرک
فرهنگ فارسی عمید
حشرۀ کوچک با ل دار به رنگ سیاه یا سرخ یا قهوه ای و به انواع مختلف که چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها از آفات کشتزار ها هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوکه
تصویر سوکه
سوله، ساختمانی با محوطۀ باز بسیار بزرگ که بیشتر به عنوان انبار، کارگاه یا سالن ورزش از آن استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوتک
تصویر سوتک
آلتی فلزی یا استخوانی که روی لب بگذارند و با آن سوت بزنند، در موسیقی نوعی ساز بادی شبیه فلوت و با ده سوراخ که با کنار لب نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواک
تصویر سواک
چوبی که به دندان ها بمالند و با آن دندان ها را پاک کنند، مسواک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلکک
تصویر سلکک
ناودان کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(لَ لَ / لِ لِ کَ دَ)
رفتار نرم. (غیاث). رفتار نرم و آهسته. (ناظم الاطباء) ، برابر در این صورت مرکب از لفظ سوا به معنی برابر است و کاف خطاب. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
چوب دندان مال. مسواک. (منتهی الارب). مسواک است و آن چوبی باشد که در وقت نماز کردن و غیر آن بر درزدندانها مالند. (برهان). مسواک. (غیاث) (دهار) (مهذب الاسماء). ج، سوک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
زردی باشد که بر روی غله زار نشیند و غله ضائع کند. (برهان). زردی کشت. (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَفْ فُ)
مسواک کردن. (ناظم الاطباء) ، بد رفتن از ناتوانی و نرم دست رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
شنگرک، یعنی بادریسه. (فرهنگ رشیدی). بادریسۀ دوک و شولک نیز آمده وآن را شنگرک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). شوکل. بادریسۀ دوک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگرک شود
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ)
مصغر سلک است که ناودان باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نوعی از جعل باشد و او بیشتر در حمامها متکون میشود، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، صراراللیل، جدجد، صیاح اللیل، خرچسنه، گوگال، (یادداشت بخط مؤلف)،
- امثال:
سوسک به بچه اش میگوید قربان دست و پای بلوریت
لغت نامه دهخدا
(سَ)
تیهو و آن پرنده ای باشد شبیه به کبک لیکن کوچکتر از اوست. (برهان) (از آنندراج) (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سوزاک. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
عزادار، سوکوار:
هوا شد چو سوکی ز گرد نبرد
زمین چون پر از خون تن کشته مرد،
اسدی،
بسان تن بی روان بد زمین
هوا چون دژم سوکیی دل غمین،
اسدی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه ها، محصول آنجا غلات، صیفی، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، ساکنین از طایفۀ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
ظاهراً مصحف سوله. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). هر سوراخ را گویند عموماً و سوراخ قبل و دبر یعنی پیش و پس را خصوصاً. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ جانکی سردسیر هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بیماریی است که در گلو پدید آید وبعربی خنازیر گویند. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
چاه تنگ سر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
جمع واژۀ سک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
سیسک است که کرم گندم و جو ضایعکن و شنگ باشد، زردی غله زار. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیسک، سوکل، سوگل و سوکک شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جانورکی است که در ویرانه ها آشیانه کند و آن را بوم نیز گویند. (جهانگیری). جغد را گویند، و آن پرنده ای است نامبارک و پیوسته در خرابه ها آشیان کند. و بوم را هم گفته اند و او نیز پرنده ای است از جنس جغد، لیکن بسیار بزرگ میباشد. (برهان) (آنندراج). نوعی از بوه و بوم که همه شب آواز کند: ضوع، بوم نر. (یادداشت مؤلف). رجوع به بوم شود، فروخ ماکیان. جوجۀ ماکیان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
آهو با شیر کی تواند کوشید
چوکک با باز کی تواند پرید.
منوچهری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. جلگه، گرم، معتدل. دارای 100 تن سکنه. آب آن از هیرمند. محصول آنجا غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سلکک
تصویر سلکک
ناودان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواک
تصویر سواک
دندان مال رفان (مسواک) چوب دندان مال مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوتک
تصویر سوتک
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
فرهنگ لغت هوشیار
سوزنده سوزا، یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارتست از التهاب قسمت انتهایی مجرای بول موسوم به پیشاب راه به واسطه میکروب مخصوصی به نام گونوکوک. گونوکوک از دسته باکتری های کروی و دوقلو است و رنگ گرم را به خود نمیگیرد. سوزاک مصونیت ندارد و مبتلایان ممکن است مجددا مبتلا شوند. هیچکس در برابر این بیماری مصون نیست. در زنان و مردان بالغ بیماری مزبور به وسیله مقاربت سرایت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای است سیاه یا سرخ و پردار که در جاهای نمناک پیدا میشود حشره ایست از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه یی دارد و بالهایش نیز همرنگ بدن میباشد. دو بال جلو این جانور ضخیم و مانند دو قاب روی بالهای نازک عقب را می پوشاند. قطعات دهنی وی از نوع جونده است. سوسک بیشتر شبها از لانه خارج شده از خرده ریز غذا ها تغذیه میکند و چون حامل نطفه میکربهای مختلف است جانوری موذی و خطرناک است سپیرک سپیرو. یا سوسک طلایی. حشره ایست از راسته قاب بالان که در حدود 25 گونه از آن شناخته شده حشره ایست سنگین و کندرو برنگ طلایی مایل به قرمز شکمش مایل به سفیدی است و در انتهای شکمش نوع آلت نوک تیزی جهت حفر زمین قرار دارد. نوزاد این حشره و همچنین حشره بالغ علفخوارند و بیشتر به مزارع چغندر و چغندر قند حمله میکنند زنبور طلایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوک
تصویر سکوک
چاه تنگ دهانه
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای است از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه ای دارد و بال هایش نیز همرنگ بدنش می باشد. چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها حامل نطفه میکروب های مختلف است. سپیرک و سپیرو نیز نامیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سواک
تصویر سواک
((س))
مسواک
فرهنگ فارسی معین
روستایی از دهستان میان دورود و رودپی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی