جدول جو
جدول جو

معنی سوچی - جستجوی لغت در جدول جو

سوچی
آبدار، می فروش
تصویری از سوچی
تصویر سوچی
فرهنگ فارسی عمید
سوچی
آبدار و می فروش، سوچیخانه به معنی میخانه چه در زبان ترکی سو به معنی آب و شراب است، (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
سوچی
ترکی آبدار، میفروش
تصویری از سوچی
تصویر سوچی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوفی
تصویر سوفی
(دخترانه)
حکیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوری
تصویر سوری
(دخترانه)
سرخ رو، نام دختر اردوان پنجم، گل سرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سویچ
تصویر سویچ
کلید، کلید برق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساچی
تصویر ساچی
سفید، سپید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوچی
تصویر لوچی
لوچ بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوچی
تصویر هوچی
کسی که جار و جنجال راه بیندازد و مردم را هو بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوچی
تصویر غوچی
گودال، جای گود در زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سورچی
تصویر سورچی
راننده، رانندۀ درشکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوری
تصویر سوری
سرخ رنگ، گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگی
تصویر سوگی
سوگوار ماتم زده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورچی
تصویر سورچی
کسی که گاری و درشگه را میراند، درشگه چی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوچی
تصویر قوچی
ترکی زینه دار، زینه پوش (زینه جنگ افزار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوچی
تصویر غوچی
گودال جای عمیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساچی
تصویر ساچی
سفید سپید بیاض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوچی
تصویر لوچی
احولی دوبینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوقی
تصویر سوقی
بازاری منسوب به سوق بازاری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سویچ. یا قفل سویچ. قفلی مخصوص که ساختمان فنر و ساچمه به کار رفته و فقط کلید دندانه دار مخصوص خودش آن را باز می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویی
تصویر سویی
منسوب به سو از مردم سو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوای
تصویر سوای
بجز، مگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویچ
تصویر سویچ
کلید برق
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای چهار گوش که در زیر بغل جامه دوزند بغلک، پارچه مثلث متساوی الساقین که از تریز جامه ببرند تا خشتک را بر آن دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
در بازی الک و دولک به موقعی اطلاق شود که ضمن پرتاب دولک با الک تلاقی نکند در این صورت یک امتیاز بد به حساب آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساچی
تصویر ساچی
سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوچه
تصویر سوچه
((چَ یا چِ))
پارچه ای چهار گوشه که در زیر بغل جامه دوزند، بغلک، پارچه مثلث متساوی الساقین که از سر تریز جامه ببرند تا خشتک را بر آن دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوری
تصویر سوری
((رَ))
گل سرخ، گل محمدی، شراب سرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سورچی
تصویر سورچی
راننده درشکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویچ
تصویر سویچ
دستگاه اتصال برق، کلیدی که در وسایل نقلیه موتوری باعث برقراری جریان برق می شود، انتخاب مسیر یا مدار و باز و بسته کردن و تغییر دادن عملکرد آن، سو دادن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوچی
تصویر غوچی
((غَ))
گودال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوچی
تصویر هوچی
((هُ))
حرّاف، کسی که با پرحرفی و جار و جنجال حقی را باطل می گرداند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوری
تصویر سوری
مفت خور، سورچران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوچی
تصویر پوچی
خلاء
فرهنگ واژه فارسی سره