دهی است جزء بخش نمین شهرستان اردبیل، دارای 101 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء بخش نمین شهرستان اردبیل، دارای 101 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سنگ ساو، سامیز، مسنّ نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سَنگ ساو، سامیز، مِسَنّ نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
معامله، داد و ستد، خرید و فروش از اخلاط چهارگانۀ بدن مرض مالیخولیا فساد فکر، خیال بافی، جنون کنایه از عشق، کنایه از هوا و هوسبرای مثال روزی تر و خشک من بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست (سعدی۲ - ۳۲۹)
معامله، داد و ستد، خرید و فروش از اخلاط چهارگانۀ بدن مرض مالیخولیا فساد فکر، خیال بافی، جنون کنایه از عشق، کنایه از هوا و هوسبرای مِثال روزی تر و خشک من بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست (سعدی۲ - ۳۲۹)
گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سوژا، نخود چینی، خلر چینی
گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سُوژا، نُخُود چینی، خُلَر چینی
سویا، گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، خلر چینی، نخود چینی
سُویا، گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، خُلَر چینی، نُخُود چینی
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران، دارای 1077 تن سکنه، آب آن از قنات، چشمه سار و رود محلی، محصول آنجا غلات، سیب زمینی، لوبیا، میوه جات، عده ای برای تأمین معاش بتهران، مازندران و گیلان میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) دهی است ازدهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد، دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران، دارای 1077 تن سکنه، آب آن از قنات، چشمه سار و رود محلی، محصول آنجا غلات، سیب زمینی، لوبیا، میوه جات، عده ای برای تأمین معاش بتهران، مازندران و گیلان میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) دهی است ازدهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد، دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مخفف آن سوهن، سان ساو، در اراک (سلطان آباد) ’سن’ مکی نژاد، طبری ’سو’، مازندرانی کنونی ’سهن’، آلتی فولادی و آجیده که در ساییدن و صیقل کردن فلز و چوب بکار رود، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، چوب سای، سفن، (مهذب الاسماء)، مبرد، (تاج العروس) (دهار)، آلتی آهنین که با آن سایند: ریش بوگانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی با تنگانا، ابوالعباس، پشت خوهل و سر تویل و روی بر کردار نیل ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره، غواص، بیاورد جاماسب آهنگران چوسوهان پولاد و پتک گران، فردوسی، بسان چندن سوهان زده بر لوح پیروزه بکردار عبیر بیخته بر تختۀ دیبا، فرخی، هر یک داسی بیاورند یتیمان برده به آتش درون و کرده بسوهان، منوچهری، ز دندان همی ریخت آتش بجنگ ز خارا همی کرد سوهان بچنگ، اسدی، بگاه درشتی درشتم چو سوهان بهنگام نرمی به نرمی حریرم، ناصرخسرو، و آلت برکشیدن انبری باید که گیرش گاه آن سوهان بود تا آن چیز را بگیرد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، وچون کسی را زخمی آید آنرا بسوهان بزنند، (فارسنامۀابن البلخی ص 126)، آه دل درویش بسوهان ماند گر خود نبرد برنده را تیز کند، (منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر)، رنگ سپیدی بر زمین از نوش دندانش ببین سوهان بادش بیش از این بر سبز دیبا ریخته، خاقانی، بسوهان زده سبلت آفتاب چو سوهان پر از چین شده روی آب، نظامی، که زنگ خورده نگردد بنرم سوهان پاک، سعدی، - سوهان تعلیقه، آلتی آهنین که یک سر آن سوهان و سر دیگر چوب سای است، (یادداشت بخط مؤلف)، - سوهان روح، آزاردهنده جان، که صحبت او بطبع آدمی نسازد، (از آنندراج)، - سوهان زدن، سوهان خور داشتن، سوهان خوردن، سوهان شدن، سوهان کردن، ، شیرینی چون قرصهای بزرگ نشکنک که از شیرینی سبزه گندم کنند، قسمی حلوا، نوعی از حلوا که از گندم نیده پزند، (ناظم الاطباء)، و سوهان قم که بخوبی معروف است، (یادداشت بخط مؤلف)
مخفف آن سوهَن، سان ساو، در اراک (سلطان آباد) ’سن’ مکی نژاد، طبری ’سو’، مازندرانی کنونی ’سهن’، آلتی فولادی و آجیده که در ساییدن و صیقل کردن فلز و چوب بکار رود، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، چوب سای، سفن، (مهذب الاسماء)، مبرد، (تاج العروس) (دهار)، آلتی آهنین که با آن سایند: ریش بوگانا سبلت چون سوهانا سر بینیش چو بورانی با تنگانا، ابوالعباس، پشت خوهل و سر تویل و روی بر کردار نیل ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره، غواص، بیاورد جاماسب آهنگران چوسوهان پولاد و پتک گران، فردوسی، بسان چندن سوهان زده بر لوح پیروزه بکردار عبیر بیخته بر تختۀ دیبا، فرخی، هر یک داسی بیاورند یتیمان برده به آتش درون و کرده بسوهان، منوچهری، ز دندان همی ریخت آتش بجنگ ز خارا همی کرد سوهان بچنگ، اسدی، بگاه درشتی درشتم چو سوهان بهنگام نرمی به نرمی حریرم، ناصرخسرو، و آلت برکشیدن انبری باید که گیرش گاه آن سوهان بود تا آن چیز را بگیرد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، وچون کسی را زخمی آید آنرا بسوهان بزنند، (فارسنامۀابن البلخی ص 126)، آه دل درویش بسوهان ماند گر خود نبرد برنده را تیز کند، (منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر)، رنگ سپیدی بر زمین از نوش دندانش ببین سوهان بادش بیش از این بر سبز دیبا ریخته، خاقانی، بسوهان زده سبلت آفتاب چو سوهان پر از چین شده روی آب، نظامی، که زنگ خورده نگردد بنرم سوهان پاک، سعدی، - سوهان تعلیقه، آلتی آهنین که یک سر آن سوهان و سر دیگر چوب سای است، (یادداشت بخط مؤلف)، - سوهان روح، آزاردهنده جان، که صحبت او بطبع آدمی نسازد، (از آنندراج)، - سوهان زدن، سوهان خور داشتن، سوهان خوردن، سوهان شدن، سوهان کردن، ، شیرینی چون قرصهای بزرگ نشکنک که از شیرینی سبزه گندم کنند، قسمی حلوا، نوعی از حلوا که از گندم نیده پزند، (ناظم الاطباء)، و سوهان قم که بخوبی معروف است، (یادداشت بخط مؤلف)
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
گیاهی علفی و یکساله از تیره پروانه واران با ساقه های پوشیده از تارهای سفید، برگ های متناوب و مرکب از سه برگچه، گل های سفید مایل به بنفش، میوه دارای نیام های دراز محتوی دو تا پنج دانه به بزرگی نخود که از برخی گونه های آن روغن می
گیاهی علفی و یکساله از تیره پروانه واران با ساقه های پوشیده از تارهای سفید، برگ های متناوب و مرکب از سه برگچه، گل های سفید مایل به بنفش، میوه دارای نیام های دراز محتوی دو تا پنج دانه به بزرگی نخود که از برخی گونه های آن روغن می