جدول جو
جدول جو

معنی سورنوس - جستجوی لغت در جدول جو

سورنوس
(سُ رَ)
از اطبای قدیم و موضع او معلوم نیست. او راست: کتاب الحقن و أسطاث آنرا ترجمه و چنین اصلاح کرده است. (از ابن الندیم). رجوع به تاریخ الحکماء ص 40، 42، 49 و 197 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سحرنوش
تصویر سحرنوش
(دخترانه)
سحر (عربی) + نوش (فارسی)، دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورانوس
تصویر اورانوس
(دخترانه)
نام هفتمین سیاره منظومه شمسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورنای
تصویر سورنای
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، نای رومی، سرغین، شهنا، سورنا، شاهنای، نای ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپرلوس
تصویر سپرلوس
کاخ پادشاهی، سرای پادشاهان، کاخ، قصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخینوس
تصویر سخینوس
خرنوب، درختی با شاخه های گره دار، برگ های مرکب، گل های زرد خوشه ای و میوۀ غلاف دار، دراز، شیرین و شبیه باقلا، خرّوب، کورگیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورانوس
تصویر اورانوس
هفتمین سیارۀ منظومۀ شمسی به نسبت فاصله از خورشید
فرهنگ فارسی عمید
شهری است در بلژیک که در ولایت آنور (آنورس) واقع است و 32100 تن سکنه دارد، محصول آنجا پارچه و دانتل و مس و سیمان است، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورنهوت شود
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ)
خانه سلاطین و پادشاهان. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) :
یقین کز خلق خواهد محنت کوس
کسی کو گرددی گرد سپرلوس.
حکیم خسروانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خواندمیر بنقل از روضهالصفا گوید: که جان موسوم به طارنوس بوده و اولاد و اعقاب او مادام که اوامر و نواهی الهی را مطیع و منقاد بودند در غایت رفاهیت روزگار میگذرانیدند و چون یک دور ثوابت نزدیک به انتها رسید، و مدّت یک دور ثوابت نزد حکماء اوایل، سی و ششهزار سال است و ابن الاعلم مدت آن را بیست وپنجهزارودویست سال یافته و محی الدین مغربی که قول او نزد علمای متأخرین حجت است بیست وچهارهزار سال گفته، آن جماعت تقریباً آغازعصیان و طغیان کرده منتقم جبار بعد از الزام حجت اکثر ارباب معصیت را به دارالبوار فرستاد، و بقیۀ ایشان را که ربقۀ اطاعت در رقبه داشتند بتجدید شریعتی عطا فرمود، (حبیب السیر چ 1 تهران ج 1 جزو 1 ص 7)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نی. قصیب. اسل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فرزندمنی سارخوس برادر فیثاغورس، (عیون الانباء ج 1 ص 38)
لغت نامه دهخدا
از فلاسفۀ طبیعیین، کتاب الرؤیااز اوست، (ابن الندیم) (تاریخ الحکماء قفطی ص 218)
لغت نامه دهخدا
در نجوم هفتمین سیاره (از لحاظ فاصله از خورشید) در منظومۀ شمسی، پنج قمر دارد (پنجمین در 1948م، کشف شد)، اورانوس را هرشل کشف کرد (در 1781)، مطالعه در اختلالات حرکت آن منجر به کشف نپتون شد، (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
یک اوقیه و نیم است. ج، قوانوسات. رجوع به قواثوس شود
لغت نامه دهخدا
ققنس، (برهان) (آنندراج)، رجوع به ققنس شود
لغت نامه دهخدا
به سریانی حنطۀ صحرایی است که درخندروس نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
اسم یونانی عقرب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). به لغت یونانی عقرب را گویندکه کژدم باشد و بعضی گویند حیوانی است دریایی. (آنندراج) (برهان). محرف سقرپیوس. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی از یونان قدیم، (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
3 در دین یونان خدای آسمان (رب النوع) و اول فرمانروای جهان، پسر گایا و پدر تیتانها و سیکلوپها، وی چون از دیدن هیکل کریه فرزندان خود بیزار بود آنها را در تارتاروس محبوس کرد، گایا کرونوس را برانگیخت تا او را معزول کرده و بجایش نشست، از خونش که بزمین ریخت عفریت ها و ارینوئس برخاستند و از آنچه بدریا ریخت آفرودیته بوجود آمد، (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
آسمان، (ناظم الاطباء) (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
نام مرکز قضائی است در ولایت خداوندگار و در جوار کوه کشبش و ملحق به ایالت بروسه. این شهر را روزگاری قیصری بنام آدریانوس بنا کرده و بنام خوداو معروف گشته است. (از لغات تاریخیه و جغرافیه)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
لشکر و لشکری. (برهان) (آنندراج). برونوش.
لغت نامه دهخدا
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ گو)
پادشاه سالامین در زمان داریوش بزرگ. (از ایران باستان ج 1 ص 650)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قوقنوس
تصویر قوقنوس
ققنس بنگرید به ققنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورکوپ
تصویر سورکوپ
سورکوپه بازبری بریدن دوباره زبانزد منگیا
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفرینوس
تصویر سفرینوس
یونانی تازی گشته کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقرینوس
تصویر سقرینوس
عقرب. توضیح همین کلمه است که به صورت سقرینوس تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گورگیا از گیاهان گورگیا. توضیح: مولف برهان این کلمه را اشتباها مرادف با مصطکی ذکر کرده چون یکی از مرادفات این گیاه ثیل مکی است ممکن است که مکی بغلط در کتابت مصطکی شده (مصطکی صمغ درخت پسته وحشی (بنه) است که بنام سقز معروف است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرونوس
تصویر چرونوس
روسی برابر با ده روبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورنویس
تصویر دورنویس
((نِ))
فکس، دورنگار (واژه فرهنگستان)، دستگاهی برای مخابره تصویر نامه و اسناد و آن چه روی کاغذ آمده باشد، نمابر، پست تصویری، فاکس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اورانوس
تصویر اورانوس
((اُ))
هفتمین سیاره از لحاظ بعد فاصله نسبت به خورشید، رب النوع آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرنویس
تصویر سرنویس
عنوان، عنوان
فرهنگ واژه فارسی سره