سورنای، نایی که در سور و جشن عروسی نوازند، و سرنا مخفف آن است و آنرا شهنای نیز خوانند، (برهان) (از آنندراج)، سرنا و شهنای و نایی که در سور، جشن و عروسی نوازند، شیپور، (ناظم الاطباء)، رجوع به سرنا و سرنای شود
سورنای، نایی که در سور و جشن عروسی نوازند، و سرنا مخفف آن است و آنرا شهنای نیز خوانند، (برهان) (از آنندراج)، سرنا و شهنای و نایی که در سور، جشن و عروسی نوازند، شیپور، (ناظم الاطباء)، رجوع به سرنا و سرنای شود
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم. (غیاث اللغات) (آنندراج). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج) : سپه کار بیکار برخاستند گورگه زده سورن انداختند. شرف الدین علی یزدی (از آنندراج). ز هر دو طرف سورن انداختند هزبرانه بر یکدگر تاختند. ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج). و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر)
اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم. (غیاث اللغات) (آنندراج). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج) : سپه کار بیکار برخاستند گورگه زده سورن انداختند. شرف الدین علی یزدی (از آنندراج). ز هر دو طرف سورن انداختند هزبرانه بر یکدگر تاختند. ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج). و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر)
دهی است جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد، آب آن از دو رشته چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی است از دهستان مشهدریزۀ میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، دارای 336 سکنه تن، محصول آنجا غلات، زیره و شغل اهالی زراعت، مالداری وقالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، دارای 104 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد، آب آن از دو رشته چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی است از دهستان مشهدریزۀ میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، دارای 336 سکنه تن، محصول آنجا غلات، زیره و شغل اهالی زراعت، مالداری وقالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، دارای 104 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مخفف سورنای است که در نقاره خانه ها و روزهای جشن و سور نوازند و آن را نای رومی نیز گویند. (برهان). نای رومی باشد که در بزم و رزم نوازند. (جهانگیری). آلتی موسیقی از ذوات النفخ. (یادداشت مؤلف) : دردا که چنگ عمرشد از ساز و بدتر آنک سرنای گم ببودۀ ما هم پدید نیست. خاقانی. نالۀ سرنا و تهدید دهل چیزکی ماند بدان ناقور کل. مولوی. بحق آن لب شیرین که میدمی در من که اختیار ندارد به ناله این سرنا. مولوی (از جهانگیری). چو مردم زسرنا هراسان بود سرافکنده دشمن هرآسان بود. امیرخسرو دهلوی. - امثال: آدم ناشی سرنا را ازسر گشادش میزند. راست بیا راست برو، ماست بخور سرنا بزن. سرناچی کم بود یکی هم از غوغه (گوگه) آمد. قلی هم در سرناش میگفت. رجوع به سرنای شود
مخفف سورنای است که در نقاره خانه ها و روزهای جشن و سور نوازند و آن را نای رومی نیز گویند. (برهان). نای رومی باشد که در بزم و رزم نوازند. (جهانگیری). آلتی موسیقی از ذوات النفخ. (یادداشت مؤلف) : دردا که چنگ عمرشد از ساز و بدتر آنک سرنای گم ببودۀ ما هم پدید نیست. خاقانی. نالۀ سرنا و تهدید دهل چیزکی ماند بدان ناقور کل. مولوی. بحق آن لب شیرین که میدمی در من که اختیار ندارد به ناله این سرنا. مولوی (از جهانگیری). چو مردم زسرنا هراسان بود سرافکنده دشمن هرآسان بود. امیرخسرو دهلوی. - امثال: آدم ناشی سرنا را ازسر گشادش میزند. راست بیا راست برو، ماست بخور سرنا بزن. سرناچی کم بود یکی هم از غوغه (گوگه) آمد. قلی هم در سرناش میگفت. رجوع به سرنای شود
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار