- سهوه
- پستو، خرسنگ، درپوشه، خوان، سه پایه
معنی سهوه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سرخه، پرنده ای خوش آواز با پرهای سبز و زرد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
ندانسته
پشته، پسته از واژگان دو پهلو
زر خالص، ریزه زر
دشنام دادن، لت زدن (کتک زدن)، نیرو مندی، شکوه
خرسندی، فراموشی، سرگرمی، بی اندوهی آسود گی
سال زمانه زمانک
آسانی، روانی در گفتن و نوشتن
جمع سهل
بوی خوی (عرق)
پارسی تازی شده سیهوج گرد باد
دروغگوی
ریدک ریتک نوجوان
بادسخت، آله (عقاب)
اشتباهاً، از روی غفلت و فراموشی، پاسی از شب، آغاز شب، نا آگاهانه از روی سهو اشتباها مقابل عمدا
بهره، خویشاوندی
آسانگیر با گذشت زون، زمین هموار کوچک، نرم ریخت، ماسه، شکمروش
بوی بد
پرنده ایست از راسته سبکبالان از دسته مخروطی نوکان از خانواده گنجشکان که شبیه به بلبل و بسیار خوش آواز است و پرهایش زرد آمیخته به سبز و دارای منقاری کوتاه و پاهایی کوتاه و ضعیف و دمی هلالی است
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
باد چاه
ورن آژو، گرایش پژهان پژهه خواهش دل، خوار تاری (اشتها)
نام خدای متعال در تورات
زر سوده و ریزه ریزه، ریزۀ زر، زر خالص، برای مثال فزون زان که بخشی به زائر تو زر / نه ساوه نه رشته برآید ز کان (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۱)
پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد و سبز
جای نشستن سوار بر پشت اسب، میان پشت اسب، کنایه از جای نشستن
سهل ها، مقابل صعب ها، آسان ها، کنایه از کم اهمیت ها، غیرقابل توجه ها، زمینهای نرم و هموار، جمع واژۀ سهل
دانه ای که کوبیده و مثل چای دم کرده و می نوشند
قهوه