- سنیف
- اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
معنی سنیف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستقیم، ثابت و پایدار در دین
جامه بزرکی برکی، بزرک پست، شادی فراوان، شتر پر شیر
نادان کم خرد، چابک زرنگ، سست: اندیشه رای، نازک: ابر، کم بافت سست باف: جامه ناقص عقل کم خرد، ضعیف، پست دون
کوهان پیه کوهان
رزرده رسته درختان مو
آسمانه
زیغ (بساط بوریا) از برگ خرما، تنگ پالان، از نام های اهریمن
مونث سنی چنبی روشی زن پایگاه چنبی روشن، بلند مونث سنی مقامات سنیه. مونث سنی زنی که پیرو اهل تسنن باشد
جمع سنه، سا ل ها شتان، خشکسال ها همزاد همسال، سونش، زمین چریده، تیزکردن تیغ جمع سنه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنون
بلند پایه
خانه گچکاری شده، گچه ستاره ای است
خوبروی مرد، بسیار
پسر خوانده
زیور، مروارید که به رشته نکشیده باشند، شکار که از چیگاه شکارگر درآید
سال قحط
درشت و سخت، خشن، سخت گیر
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
سست، سبک، ضعیف، ناقص، سبک عقل
راست، مستقیم، ثابت و پایدار در دین، کسی که متمسک به دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد
ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده می شود تا ادرار در آن جمع شود، برای مثال در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران - ۱۹۳) ،
بی ارزش، پست،برای مثال گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱ - ۳۹۳) ،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
بی ارزش، پست،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
مؤنث واژۀ سنیّ، رفیع، بلند، عالی، بلند مرتبه
مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
درشت، سخت و شدید از گفتار و حرکت، خشن
کم خوراک کم خوار: مرد، کم موی مرد، ابر پر بار، پاسی ازشب
آبریز گاه، دستشویی، پوشش، سپر، پنهان کننده
پاک بزرگ بلند دراز بلند و دراز (چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد) : (و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد) (کلیله. مصحح مینوی. 74)
مؤنث واژۀ سنّی، کسی که پیرو اهل سنت پیغمبر و قائل به خلافت ابوبکر و جانشینان او است